تصاویر جدید
آمار بازدید
آخرین بروز رسانی 1400/3/30 2021/6/20
اطلاعیه
توجه


بخاطر تغییر زیرساخت ها، زین پس، این سایت بروزرسانی نخواهد شد و تمامی فعالیت های علمی و فرهنگی کارگروه فضای مجازی حوزه علمیه عرفانی عرفان آباد در سایت www.erfanabad.ir متمرکز خواهد بود.

لطفا از سایت جدید بازدید نمایید


تمامی سخنرانی ها و کتابهای چاپ شده استاد تنگلی و تمامی کلیپ های آموزشی منتشر شده و فایلهای صوتی کتب و دروس حوزوی، در سایت www.erfanabad.ir در حال آپلود شدن میباشد



این سایت نیز بسته نخواهد شد و شما عزیزان میتوانید از مطالب گذاشته شده در آن استفاده نمایید
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

تاریخ عاشورا (قسمت دوم)

تصویر کوچک شده
(ادامه ی قسمت اول) باز گرداندن ملک حضرت سلیمان علیه السلام
حضرت سلیمان علیه السلام، این شخص عالی مقام فرزند حضرت داود علیه السلام بود و در زمان حیات پدرش خداوند او را به پیغمبری برگزید و جانشین پدر شد. علاوه بر نبوّت دارای سلطنت و مقام بسیار والای بود، خداوند باد را برایش مسخر نمود و هر کجا میرفت خود و اتباعش را حمل میکرد، قبل از ظهر مسافت یک ماه و بعد از ظهر مسافت یک ماه را طی میکرد. پرندگان و جانوران وحشی گوناگون مطیع و فرمانبردارش بودند حتی جنّ هم مسخّر وی بود در کارهای سخت و برآوردن نیازهایش از آنان کار میکشید. وی بعد از آنکه برای جهاد به شهری صیدون رفته بود پادشاه آنجا بنام «عنکود» را کشت و دختر آن را اسیرکرد، و دختر او را به دین اسلام دعوت کرد و بعد از مرور زمان مسلمان شدکه بعدها او را به نکاح خود درآورد. روزی شیطان به صورت انسانی پیش دخترآمد و به او دستور داد که صورت پدر خود را درست کرده و آن را عبادت کند، و آن کار را دور از چشم حضرت سلیمان علیه السلام انجام دهد. و در روز عید به حضرت سلیمان علیه السلام گفت:

که بجای ملخ یک شتر قربانی کند ولی او با حیله و نیرنگ از حضرت سلیمان علیه السلام اجازه گرفت و ملخ را قربانی کرد و از این دو سبب (یکی بت پرستی همسرش، و دیگری کشتن مظلومانه و ناحق ملخ) در بلا مبتلا گشت. چون اگر هر زنی کار شومی انجام دهد شوهر وی نیز به شومی آن عمل گرفتار میگردد. و مبتلا شدن حضرت سلیمان علیه السلام در بلا از آنجا آغاز میشود که روزی حضرت، استنجاء رفت و قبل از داخل شدن به حاجتخانه، انگشتری خود را به یکی از خادمان خود به نام یمینه سپرد و بعد از مدتی یک دیو به نام «اصطرخی» (و بروایتی شیطان) بصورت حضرت سلیمان علیه السلام در آمده و با حیله، انگشتری حضرت سلیمان علیه السلام را گرفت و بر تخت حضرت نشست و تمام پرندگان و جنها و دیوها اطراف آن جمع شدند و وقتی که حضرت از طهارت خانه بیرون آمدند انگشتری خود را از یمینه خواست و او نیز گفت که انگشتری را سلیمان علیه السلام گرفت و برد ولی حضرت گفتند که سلیمان علیه السلام من هستم ولی هیچ سودی نداشت و بعد به طرف تخت رفت و هر چه گفت سلیمان بن داود منم او را مسخره کرده و از شهر بیرون راندند. حضرت سلیمان علیه السلام سرگردان و گرسنه بود و به هرکجا میرفت او را برای کارگری قبول نمیکردند. روزی پیش صیّادان رفت و از آنها تقاضای کارکرد و آنان تقاضای وی را قبول کردند، بدین ترتیب روزی دو عدد ماهی مزد او بود که یکی را میفروخت و نان میخرید و دیگری را بریان میکرد و با درویشان میخورد و روزگار تا چهل روز به این منوال میگذشت و شبها را به عبادت و توبه کردن و راز و نیاز مشغول بود. وقتی که «اصطرخی» در تخت نشسته بود همه ی دیوان میدانستندکه او هرگز سلیمان علیه السلام نیست، اما با این حال هیچ چیز نگفتند و «آصف» که مرد بزرگی بود بعد از چهل روز متردّد شدکه او سلیمان علیه السلام نیست و پیش زنان حضرت سلیمان علیه السلام رفت و گفت: آیا در این روزها سلیمان علیه السلام پیش شما میآید یا نه؟ یمینه گفت: یا آصف مگر سلیمان علیه السلام به نوعی دیگر شده که در این چهل روز انگشتری را به من نسپرده است، بعد از آن آصف گفت: که صبر کنید من حیله ای بسازم و بیرون رفت و چهل مرد تورات خوان را پیش تخت برد و به هر یک جزءی از تورات را داد و همگی شروع به خواندن کردند و «اصطرخی» طاقت شنیدن کلام خدا را نیاورد و از تخت پرید و در کنار قصر نشست و خود را به دریا انداخت و انگشتری را به قعر دریا انداخت و فرارکرد. از آن طرف چون حضرت به شاگردی صیّادان مشغول بود روزی در کنار دریا خوابش برد و ماری از دریا بیرون آمد و شاخه ی سبز درختی را بر دهان خودگرفت و حضرت را باد میکرد و دختری صاحب جمال که هر روز به کنار دریا میآمد و برای پدرش غذا میآورد آن واقعه را دید و پیش پدر خود رفت و واقعه را برای پدرش تعریف کرد و گفت: که مرا به زنی او بده، و صیّاد گفت که او شاگرد ماست و لایق شما نیست. ولی دخترگفت: که جز وی با هیچ کس شوهر نخواهد کرد پس پدر با دخترش پیش حضرت سلیمان علیه السلام آمد و حضرت از صدای پای صیّاد بیدار شدند و صیّاد گفت: که دختر خود را به زنی شما میدهم. حضرت گفتند: که من شاگرد شما هستم و مهر ندارم و صیّاد گفت: که دختر من مهر نمیخواهد. حضرت بازگفتند: که مگر او نمیداندکه روزینه ی من از دو ماهی بیش نیست پس چگونه به دخترت برسم. صیّاد گفت: که نفقه او برگردن من است پس حضرت قبول کردند. و با هم به خانه صّیاد رفتند و بدین ترتیب صیّاد دختر خود را به نکاح حضرت در آوردند. و بعداً حضرت به توبه و استغفار مشغول شدند. الحاصل، چون «اصطرخی» انگشتری را به دریا انداخت درآن لحظه یک ماهی آمد و انگشتری را قورت داد. و همه ی ماهی ها اطراف آن ماهی جمع شدند، و مطیع او شدند. فردای آن روز حضرت سلیمان علیه السلام به همراه صیّادان برای صید ماهی به دریا رفتند و آن ماهی به تور صیّادان اُفتاد و آن ماهی را با دو ماهی دیگر به حضرت سلیمان علیه السلام دادند و هر سه را به خانه برد و در راه دو ماهی را فروخت و یک ماهی را به دختر صیّاد داد تا بریان کند. چون دختر ماهی را بدرید انگشتری از شکم ماهی بیرون آمد و خانه منورگشت و دختر صیّاد بانگ زد و بی هوش شد و حضرت درآن هنگام انگشتری را به دست خود کرد و همه مرغان از هوا آمده و بالای سرش ایستادند و پریان و آدمیان همه حاضر شدند و باد بساط حضرت را آورد و سلیمان علیه السلام به دختر صیّادگفت: که من سلیمان بن داود هستم و احوال خود را شرح داد و بعد حضرت، دختر عنکود را تکه تکه کرد و نوبت به «اصطرخی» رسیدکه زیر آب بود و دیوها به حضرت سلیمان علیه السلام گفتند: که ما با حیله ای آن را از آب بکشیم و به کنار دریا رفتند و فریاد زدند که سلیمان مرده است و وقتی که از دریا بیرون آمد حضرت او را نیز تکه تکه کردند. به این ترتیب خداوند تمام املاک وی را در روز عاشورا به او برگرداند.

نجات يافتن حضرت يونس عليه السلام از شكم ماهي (نهنگ)
حضرت یونس علیه السلام پسر متی است، خداوند او را به پیغمبری برگزید و مأمور راهنمایی اهل «نینوا» در نزدیکی شهر موصل کنونی عراق شد، مدت مدیدی مردم آن ناحیه را به خداپرستی و توحید دعوت نمود ولی ایمان نیاوردند سرانجام خداوند به حضرت یونس علیه السلام وحی کرد که اگر آن قوم ایمان نیاوردند و از معصیت و طغیانی که مرتکب شده اند توبه نکنند در فلان مدت معین عذاب بر آنها نازل خواهد شد. حضرت یونس علیه السلام در میعاد عذاب از ترس غضب خداوند شهر را ترک کرد آنگاه مردم شهر توبه کردند و از گناهان خود پشیمان شدند به همین خاطر خدای متعال عذاب خود را بر آنان نازل نفرمود، حضرت یونس علیه السلام از اینکه عذاب به تأخیر افتاد از محل دور شد تا به کنار دریا رسید و سوارکشتی شد همین که مدتی مسافتی را طی کردندکشتی ایستاد. ناخدای کشتی گفت: به تجربه ثابت شده است، هرگاه این کشتی از حرکت باز ایستد نشانه ی این است که انسانی نایاب یابنده ای که از آقا و صاحب خود فرار کرده باشد، در آن است. لذا بحکم قرعه از میان سرنشینان کشتی، آن شخص را شناسایی نموده و به آب خواهیم انداخت. قرعه کشتی سه بار انجام شد هر بار قرعه بنام حضرت یونس علیه السلام در آمد. بنابر این یونس علیه السلام را به دریا انداختند و فورا نهنگ بزرگی او را بلعید. چندین شبانه روز که در شکم ماهی (نهنگ) به سر برد زنده بود تا جایی که بسیار ناراحت شد و تحت فشار قرار گرفت. در این وقت شروع کرد به التماس کردن از خدای تعالی و فرمود:«لَا اِلهَ اِلَا اَنتَ سُبحَانَکَ اِنِّی کُنتُ مِنَ الظَّالِمِین» یعنی خدایا هیچ کس لایق پرستش و عبادت نیست بجزء ذات تو و اقرار میکنم به اینکه در تمام اوامر و اراده ات بی عیب و نقص هستی و کار تو بدون مصلحت و حکمت نیست براستی من به خود ظلم کردم که شهر و دیار خود را ترک کردم آنگاه به لطف خدای متعال نهنگ به ساحل آمد و دهانش را باز کرد تا حضرت یونس علیه السلام بیرون آمد. ولی جسم مبارکش خیلی ضعیف و لاغر شده و سوخته مانند بود بهمین خاطر خدای توانا درختی رویاند و سبز کرد. حضرت یونس علیه السلام در سایه ی آن به استراحت پرداخت و بدنش به خود آمد و قوت قلب یافت زیرا این نوع درخت پشه و مگس روی آن نمینشیند و انسان میتواند در زیر آن به استراحت بپردازد. سرانجام به شهر نینوا رو کرد و به میان قومش بازگذشت. و این واقعه (نجات یافتن حضرت یونس علیه السلام از شکم ماهی) نیز در روز عاشورا بوقوع پیوسته است.

تولد حضرت عیسی علیه السلام
وقتي كه حضرت مريم بزرگ شد مشغول خدمت گذاری بیت المقدس گردید. روزی برای کاری خلوت کرده بود حضرت جبرئیل علیه السلام بصورت یک انسان به امر خداوند ظاهر شد و خود را به مریم نشان داد، حضرت مریم تا او را دید در حالت تأثّر استعاذه کرد چون برایش دشوار و نامناسب بود یک نفر بیگانه و ناشناس در چنین جای خلوتی خود را به او بنماید، در اثرشگفتی و تاثّر و استعاذه حضرت مریم، حضرت جبرئیل علیه السلام به حرف آمد و فرمود: من از طرف خداوند متعال مأمورم تا پسری زیبا و صاحب مقامی به تو بدهم. مریم فرمود چگونه ممکن است من فرزندی داشته باشم در حالیکه با کسی معاشرت نکرده ام. حضرت جبرئیل فرمود تقدیر خداوند چنین است و خداوند بر هر چیزی و هر کاری تواناست، پس در آن وقت به حضرت مریم فوت کرد و با همان دمیدن فورا حامله شد وقتی که درد زایمان شروع شد مریم با تأسف و تأثر فوق العاده ای شهر را ترک کرد و به باغی که در همان نزدیکی بود رفت در زیر سایه درخت خرمایی حضرت عیسی علیه السلام به دنیا آمد آن زن پاکدامن و محبوب از وضعی که داشت بسیار شرمنده بود و میگفت: ای کاش من از اوّل به دنیا نمیآمدم یا قبل از وضع حمل میمردم، حالا چکار کنم چه کسی باور میکند که این نوزاد بدون پدر و فقط به قدرت خدا به دنیا آمده است. مریم با غم و اندوه فراوان به فکر فرو رفته بودکه حضرت عیسی علیه السلام در زیر دامنش به حرف در آمد و مادرش را صدا زد و عرض کرد: مادر هیچ غم مخور و اندوهگین مباش فعلا آن شاخه ی درخت خرما را بگیر و به طرف خود بکش حالا میوه اش میرسد و بر سرت فرو میریزد و در جلو و مقابل تو چشمه ی آبی پیدا شده و خواهد جوشید، خرما را بخور و آب گوارا را بنوش و هر کس پرسید که این بچه چیست و کیست به او حالی بفهمان که روزه ام و بر خود نذر کرده ام که حرف نزنم؛ زیرا در آن زمان هر که روزه ی نذری میگرفت تا آخر روزه اش حرف نمیزد. حضرت مریم شاخه ی درخت خرما را به طرف خود کشید فورا ًخرما داد و بر سرش بارید. آب هم درکنارش پیدا شد با دیدن چنین وضعی حالش بجا آمد و کمی آسوده خاطرگشت پس از آن عیسی علیه السلام را برداشت و به میان قوم برگشت.
همین که طایفه اش عیسی علیه السلام را دیدند با ناباوری بسیار از او پرسیدند: مریم این بچه کیست؟ این چه وضعی است؟ توکه پدر و مادرت بد اخلاق و خراب کار نبودند! او هم به عیسی علیه السلام اشاره کرد و گفت: از این پسر بپرسید! ایشان هم باشگفتی گفتند: چطور ممکن است چنین نوزادی حرف بزند و گفتگوکند؟ در این اثنا عیسی علیه السلام به حرف آمد و فرمود: من بنده ی خدا هستم و خداوند جل جلاله به فضل و کرم خود برایم نازل کرده و مرا به پیغمبری برگزیده است و در هر مکانی باشم متبّرک و پاکم و باعث یُمن و برکت آنجا خواهم بود و خدای تعالی مرا به نماز و زکات امر فرمودند تا در روی زمین زنده باشم و انسانی خوب و درست کار و با مادرم نیکرفتار و خوش اخلاق باشم. این را که گفت قوم دو فرقه شدند بعضی بر این باور بودندکه عیسی علیه السلام بدون واسطه و با اراده و محض قدرت خدا بوجود آمده و پیغمبر خداست و مریم از هر تهمتی پاک و محفوظ است، و بعضی او را انکار کرده و از عقل و انصاف و حقیقت دور شده و راه انحراف را پیش گرفتند. و ولادت حضرت عیسی علیه السلام نیز در این روز مبارک (عاشورا) رخ داده است.

ارتفاع حضرت عیسی علیه السلام به آسمان
در مقابل همه ی معجزات و برکات ظاهری و آشکار حضرت عیسی علیه السلام یهودیان طبق قاعده و اصول همیشگی خود شروع افساد اخلاق و عناد و انکارکردند، و با حضرت عیسی علیه السلام و پیروانش مکابره و مجادله میکردند و با دستیاری و حمایت حاکمیّت خودشان با نشر و ترویج دین حضرت عیسی علیه السلام مبارزه و ممانعت میکردند. در نتیجه به اتفاق آراء تصمیم به کشتن وی گرفتند. ده نفر از آنان آمدند و عیسی علیه السلام را گرفتند و میخواستند که او را ببرند و به صلیب بکشند. خداوندحضرت عیسی علیه السلام را از میانشان رفع و به آسمان برد، و یکی از آن ده نفر را به شکل صورت عیسی علیه السلام در آورد و او را بردند و اعدام کردند. سرانجام دیدند که رفیقشان نیست. در فرد کشته شده خوب دقت و تفکر کردند تازه فهمیدند که این عیسی علیه السلام نیست بلکه رفیق خودشان است. ولی کاری از آنان ساخته نبود. حضرت عیسی علیه السلام از دسترسشان خارج شده و حضور نداشت و نمیدانستند چه بر سرش آمده است. طبق نصّ صریح آیه ی قرآن خداوند عیسی علیه السلام را به آسمان برده است و طبق حدیث صحیح در آخر زمان از آسمان به زمین فرود میآید و مدتی در شام اقامت خواهدکرد و بر اساس دستور شریعت اسلام رفتار و معامله خواهد کرد و در مدینه ی منوّره متوفّی خواهدشد. و این بود یکی دیگر از وقایع تاریخی (ارتفاع عیسی علیه السلام به آسمان) در روز عاشورا.

ازدواج رسول اکرم صلی الله علیه و سلم با حضرت خدیجه رضی الله عنها
زمانی که حضرت محمّد صلی الله علیه و سلم به سن 25 سالگی رسیدند، با خدیجه دختر «خویلد» رضی الله عنها که از زنان بزرگ قریش، و برترین آنان، از حیث عقل و درایت و کرم و رفتار و فراوانی مال و ثروت بود ازدواج نمود.
شوهر خدیجه بنام «ابو هاله» قبلاً، فوت کرده بود. و در حالیکه حضرت بیست و پنج سال داشت، خدیجه، به سن چهل سالگی رسیده بود. خدیجه، زنی تاجر بود، به مردانی اجاره میداد که سرمایه اش را بگردانند، و سودی در قبال رأس المال (ثروت و سرمایه) که در دست افراد بود قرار میداد. مردم قریش، قومی تاجر پیشه بودند هنگامی که حضرت همراه کاروان خدیجه، به شام میرفت، راستی و درستکاری و کرم و اخلاق شایسته و اندرزهای او را به خدیجه، خبر دادند و همچنین بزرگی و شخصیت او را درآن سفر برایش تعریف کردند.
اگر چه بسیاری از بزرگان قریش خواستار ازدواج با خدیجه بودند، اما او درخواست آنان را رد کرده، از حضرت تقاضای ازدواج نمود. حضرت رسول صلی الله علیه و سلم مراسم عقد را برگزار کرد. و بدین صورت، ازدواج وقوع پذیرفت. الحاصل ازدواج مبارک حضرت ختمی مرتبت حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و سلّم با ام المؤمنین حضرت خدیجه نیز در روز عاشورا رخ داد.

شهادت امام حسین رضی الله عنه
علیرغم این همه شادی ها و کرامت هایی که در روز عاشورا بوقوع پیوسته است شهادت مظلومانه ی سیّد شباب اهل جنت حضرت امام حسین بن علی رضی الله عنهما نیز در روز عاشورا بوقوع پیوست. و این را میتوان اینگونه بیان کرد که چون شهادت درجه ی بلندی است و خداوند حضرت امام حسین را بسیار دوست دارد که حتی به وی بشارت بهشت داده است، درجه بزرگ شهادت را به نوه ی عزیز حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و سلّم در این روز مبارک (روز عاشورا) عطا فرموده است ولی با این وجود شهادت سیّد شباب اهل الجنة، ریحانه رسول الله صلی الله علیه و سلّم حضرت حسین رضی الله عنه و شهادت مظلومانه و درد انگیز اصحابش از وقایع فراموش نشدنی است. مسلمان بجای خود، بلکه انسانیت هر شخص میطلبد که از شهادت آنها دردمند باشد و شهادت وی درس عبرت و پند و نصیحت برای هر اهل نظر است. شهادت سیدنا و سید شباب اهل الجنة، حضرت حسین رضی الله عنه، نه تنها حادثه مهمی از تاریخ اسلامی است، بلکه در تاریخ جهان هم از امتیاز خاص برخوردار میباشد. از یک طرف چنان حادثه ی حیرت انگیز، ظلم و سنگ دلی است که تصوّر آن برای انسان دشوار است، و از طرفی دیگر استقامت و قربانی آل اطهار رسول الله و جهاد نمودن آنها از جمله وقایع محیِّر العقول است که پیدا نمودن نظیر آن در تاریخ، مشکل میباشد و در هر دو بعد، برای نسل های آینده هزاران عبرت و حکمت وجود دارد. این وقایع به منزل دریای خونی است که داخل شدن در آن، کار ساده و آسانی نیست. نوشتن دیدن و شنیدن چنین وقایع نیاز به دل و جگر محکم و قوی دارد. اکنون شهادت حسین رضی الله عنه را بطور مختصر و کوتاه خدمت خوانندگان محترم عرضه میداریم.

قیام و شهادت
آن حضرت در ورع و تقوی و شجاعت بی نظیر بود پس از مرگ امیر معاویه رضی الله عنه، مردم کوفه او را دعوت کردند به کوفه برود تا با او بیعت کنند، حضرت حسین رضی الله عنه با جمعی از یاران و خانواده خود بسوی عراق حرکت کرد تا به تشکیل یک حکومت اسلامی بر علیه یزید که فسق و فجور او برایش واضح شده بود، موفّق شود. اما مردم کوفه با آن حضرت غدَر کردند، و بر علیه آنحضرت لشکر ابن زیاد را تقویت نمودند و در نزدیکی کربلا سپاهیانی که عبیدالله بن زیاد به فرمان یزید برای جلوگیری از آن حضرت فرستاده بود، مانع حرکت وی شدند و بالاخره همان افرادی که اصرار و مبالغه آنها سبب حرکت حسین رضی الله عنه به طرف کوفه شده بود سرانجام شخصاً بمقابله و مبارزه آن حضرت پرداخته دین را به دنیا فروختند و خسران دنیا و آخرت را خریدند و بالاخره آن حضرت در چنین معرکه با 72 تن از اصحاب و یارانش در مقابل آن فسّاق و دشمنان اسلام داد شجاعت داده در روز شنبه دهم محرم سال 61 هجری در سرزمین کربلا جام شهادت نوشیده روح مبارکش به ملأ اعلی و جوار حق پرواز نمود. «اِنَّا لله وَ اِنَّا اِلَیهِ رَاجِعُون». مرقد آن حضرت در کربلا زیارتگاه مسلمین جهان است، میگویند سر مبارکش در یکی از مساجد قاهره که بنام آن حضرت منسوب است مدفون میباشد. (والله اعلم)
با تعمّق مختصری انسان با بصیرت به این نتیجه میرسد که پیروزی واقعی در این نبرد خونین از آنِ حضرت حسین رضی الله عنه بودند زیرا پیروزی آن نیست که انسان از میدان نبرد سالم درآید، یا دشمن خود را به خاک هلاکت افکند. پیروزی آن است که هدف خود را پیش برد و دشمن را از رسیدن به مقصود خود باز دارد. بدین ترتیب حضرت حسین رضی الله عنه به مسلمین درس داد مسلمان و مؤمن واقعی و پیرو راستین سنت پیامبراسلام نباید در برابر استبداد و ظلم و فسق و فجور سر تسلیم خم کند و نباید بخاطر قدرت و تجهیزات ظاهری و سطحی دشمنان اسلام به این بهانه که عِدِّه و عُدَّه اش کم است در حمایت حق و خدمت اسلام سر باز زند یا سیاستی منافقانه اختیار نماید بلکه تسلیم و سرسپردگی مؤمن در جلوی حق است به همین دلیل پس از رحلت رسول اکرم صلی الله عنه تا پایان دوره ی خلافت خلفای راشدین رضی الله عنهم چون سیر حکومت در مسیر حق بود و خلافت منهاج نبوّت و موافق سنت بود حضرت حسین رضی الله عنه هم که نه تنها ساکت بود بلکه از بزرگترین دستیاران و پیشگامان ادامه ی این حرکت بوده و کوچکترین مخالفتی از وی در برابر خلفای بر حق پیامبر اسلام، ابوبکر، عمر، عثمان، علی رضی الله عنهم مشاهده نشده است. و همچنین بعد از مصالحت حضرت حسین رضی الله عنه با حضرت امیرالمؤمنین معاویه ابن ابی سفیان رضی الله عنهما و واگزار نمودن حضرتش امر حکومت اسلامی را به صحابی جلیل القدر و دائی مؤمنین و کاتب وحی رب العالمین حضرت امیر معاویه رضی الله عنه، حضرت حسین رضی الله عنه هیچ مخالفتی و مبارزه ای نفرمود زیرا عظمت و حقّانیت او را نیز معترف و قائل بوده ولی به محض اینکه منصب زمامداری و حکومت از مسیر اصلی خود انحراف پیدا کرد و نا اهلانی مانند یزید زمام امور را بدست گرفتند، حضرت سرور شهیدان تا پای جان خود و عزیزانش ایستادگی فرمود و با نثار خون پاکش روسیاهی باطل و سرخ رویی حق را بر صحفات تاریخ عالم تا قیام قیامت ثبت نمود.
امام زهری میفرماید: از کسانی که در قتل حسین رضی الله عنه دست داشتند هیچ احدی نبود که قبل از آخرت در همین دنیا هم به کیفر جنایت ناروای خود نرسند، بعضی ها کشته شدند، بعضی ها روسیاه شدند و مسخ شدند، از بعضی دولت و سلطنت سلب شدند، کسانی که میخواستند نهال شهوات باغ نفسانی و امیال شیطانی و بهار جاه و منزلت خود را با خون انسانان پاک واقعی و ریحان پیامبر خدا آبیاری کنند دیری نپاییدکه دست قهر الهی بصورت های مختلف از پشت پرده ی غیب ظاهر شد و باغ و بهار استبدادمنشان و ستمکاران را به رنگ خرمن سوخته و بستان خزان دیده درآورد و کاخ جور و ستم را از بیخ و بنیادش برکند چندان عمل نداد که شب را سحر کند اما شخصیت و بزرگواری و عظمت مردان باخدایی که بخاطر سربلندی کلمة الله در معرکه ی نبرد حق و باطل عاشقانه جان باختند و در میدان شهادت گوی سبقت بردند. در طول تاریخ جامعه انسانیت پس از گذشت سالهای متمادی بر حال خود باقی و مداوم و روز به روز در ترقّی و تداوم و رونق خون سرخ شهادتشان با کهنه تر شدن مدت زمان افزایش مییابد و بعد از سالها هنوز هم به قلوب مؤمنین طراوت و تازگی ایمانی و جذباب مسلمانی و غیر انسانی را تحرک میبخشد. به قول شاعر مشرق علّامه لاهوری که میفرماید:
شوکت شام و فر بغداد رفت * سطوت غرناطه هم از یاد رفت
تار ما از زخمه اش لرزان هنوز * تازه از تکبیر او ایمان هنوز
ای صبا ای پیک دور افتادگان * اشک ما بر خاک پاک او رسان
در روایات آمده است که شهادت حضرت امام حسن رضی الله عنه نیز در روز عاشورا بوقوع پیوست. و قیام قیامت هم در این روز خواهد بود.
بخش سوم
فضیلت روزعاشورا
در روایتی از رسول اکرم صلی الله علیه و سلم آمده است که هر کس در روز عاشورا روزه بگیرد خداوند برای او ثواب هزار حج و هزار عمره مینویسد و ثواب هزار شهید را به وی میدهد و برای او اجر ما بین مشرق و مغرب نوشته خواهد شد و مانند آن است که هزار کس از اولاد حضرت اسماعیل علیه السلام را آزاد ساخته است و برای هفتاد هزار قصر در بهشت ساخته میشود و خداوند جسد او را از آتش جهنم حرام خواهد ساخت. و در حدیث دیگری آمده است که هر کس در روز عاشورا روزه بگیرد برای او ثواب ده هزار فرشته نوشته میشود و هر کس در این روز هزار مرتبه سوره ی اخلاص را بخواند خداوند به او نظر رحمت خواهد نمود و او را از جمله صدّیقین خواهد نوشت.
در تورات مکتوب است که، هر کس روز عاشورا را روزه بگیرد همانند کسی است که تمام زمان را روزه گرفته است. و هر کس در این روز بر سر یتیمی مسح کند خداوند به تعداد هر موی آن یتیم درختی از جنت به وی عطا خواهد کرد که انواع زیور و زینتها در آن است که فقط خداوند اندازه ی آن را میداند، و هر کس در این روزه به کسی صدقه دهد همانند کسی است که به همه ی سائلین صدقه داده است، و هر کس در این روز بنده ی خطا کاری را ارشاد فرماید خداوند قلب او را از نور خود پر خواهد کرد. در حدیثی آمده است که پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم گفت: هر کس در روز عاشورا برای اهل و عیال و خانواده اش روزی کاملی تهیه کند خداوند یک سال تمام برای آن شخص رزقش را وسعت خواهد داد.
و از ابن عباس روایت شده است، که پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم گفت: هر کس در روز عاشورا روزه بگیرد خداوند برای آن شخص ثواب شصت سال عبادت که شبهای آن را به عبادت قائم و روزهای آن را به صیام گذرانده باشد را عطاء خواهد نمود. و در روایت دیگر فرمودند: هر کس جوارح و زبان را از جفا و فحش نگهدارد خداوند جوارح او را از آتش آزاد خواهد کرد.
پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم گفت: هر کس در روز عاشورا از ترس خداوند بگرید از گناهان پاک شود و برای او از طاعت عابدان نصیب خواهدرسید. و پیامبراکرم صلی الله علیه و سلم گفت که: هر کس در روز عاشورا با برادر مسلمان خود مصافحه کند وقتی که از قبر برخیزد فرشتگان او را مصافحه خواهندکرد. و هر کس در این روز با سخن نیک خود مسلمانی را گرامی کند در قبر برای او دری از بهشت گشاده خواهدشد. و پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم گفت که: هر کس در روز عاشورا ده آیه از قرآن کریم را بخواند چنان است که تمام قرآن را خوانده باشد، و نیز فرمودند: هر کس در روز عاشورا یک کار نیک کند ثواب هزارکار نیک را بیابد.
در روز عاشورا ده عمل سنت است:
1ـ روزه گرفتن: چون پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم فرموده است: هر کس در روز عاشورا روزه بگیرد به شمار هر ساعتی از آن روز ثواب هشت سال عبادت در نامه ی اعمال او ثبت میشود.
2ـ غسل کردن: در خبر آمده است که: هر کس در روز عاشورا برای پاکی نفس، و عبادت خدا، غسل نماید در نامه ی اعمال او به هر قطره ی آب، عبادت یک سال نوشته میشود و از گناهان چنان پاک شود که گویا تازه از مادر متوّلد شده است و خداوند او را از تمام رنج ها و مرض ها دور دارد
3ـ خواندن نماز: در خبرها آمده است که هرکس در روز عاشورا چهار رکعت نماز را بخواند و به روح امیرالمؤمنین امام حسن و امیرالمؤمنین امام حسین رضی الله عنهما ببخشد و در هر رکعت یک فاتحه و پانزده مرتبه اخلاص بخواند، هر دو خواجه زادگان در روز قیامت او را شفاعت خواهندکرد. شیخ شبلی رحمه الله علیه این نماز را به روح اینان گذارده بود و گفت: در آن شب هر دو را در خواب دیدم، سلام کردم و جواب سلام مرا دادند و از من روی گردانیدند و من فریاد زدم که ای خواجه زادگان من چه خطایی کرده ام، آن دو گفتندکه: تو خطایی نکرده ای بلکه ما را شرمنده ساخته ای و ما نمیتوانیم روی تو را نگاه کنیم، و گفتند که تو را بشارت بادکه در روز عاشورا کسی این نماز را به روح ما گذارد ما داخل بهشت نشویم تا تو و ایشان را در بهشت نیاریم.
4ـ دعاکردن: رسول اکرم صلی الله علیه و سلم گفت که هر کس در روز عاشورا این دعا را سه مرتبه بخواند خداوند نظر رحمت به او خواهدکرد. و هرگز او را عذاب نخواهد داد. «لَا اِلهَ الا الله العَلِیُّ الاَعلَی لا اله الا الله ربُّ السَمَاواتِ وَ الَارضِ وَ مَا بَینَهُمَا وَ مَا تَحتَ الثَّری، اللهُمَّ اجعَلنَا مِمَّن دَعَاکَ وَ اَجِبتَهُ وَ ءَامَنَ بِکَ فَهَدَیتَهُ و رَغِبَ عَلَیکَ فَاَعطَیتَهُ وَ تَوَکَّل عَلَیکَ فَاَکفَیتَهُ وَ اغتَرَبَ مِنکَ اَدَّیتَهُ اللَّهُمَّ امدُد بِعِیشِی مَدّاً وَ اجعَل لِی فِی قُلُوبِ المُؤمِنِین وَدّاًَ، اللَّهُمَّ اِنَّا نَسئَلُکَ الاِیمَانَ بِکَ وَ نَسئَلُکَ الاَفضَلَ مِنَ الرِّزقِ وَ نَسئَلُکَ العَافِیَةَ فِی الدِّینِ وَالاَخِرَةِ یَا ذَا الجَلَالِ وَ الاِکرَام.»
5ـ زیارت علماء: پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم فرمودند: «مَن زَار عَالِمَا اَو مُتعلِّماً فِی یَومِ عَاشُورا فَکَاَنَّمَا زَارَ نَبِیًّا وَ کَتَبَ اللهُ تَعَالَی بِهِ کُلَّ نَظرَةٍ اِلَیهِ ثَوَابَ عِبَادَةِ اَلفِ سَنة» یعنی هرکس در روز عاشورا عالم یا متعلمی را زیارت کند همچنان که پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم را زیارت کرده است. و خداوند برای او به تعدادچشمانی که او را میبینند به ازای هرکدام از آنها ثواب هزار سال عبادت را خواهد نوشت.
6ـ عیادت مریض: رسول اکرم صلی الله علیه و سلم گفت که هرکس در روز عاشورا مریضی را عیادت کند خداوند در نامه ی اعمال او برای هر قدم او ثواب شهیدی را مینویسد و وقتی که از عیادت آن فارغ شود از گناهان خود پاک میشود همچون کسی که تازه از مادر متولد شده است.
7ـ سرمه کردن چشم: رسول اکرم صلی الله علیه و سلم گفت: هر کسی که در روز عاشورا چشم خود را سرمه کند خداوند او را از نابینایی و از سوختن درآتش حفظ خواهد کرد. و هر کسی در این روز بر چشمان خود کحل استعمال کند در آن سال به چشم درد مبتلا نخواهد شد.
8ـ دست بر سر یتیم مالیدن: درحدیث آمده است که هر کس در روز عاشورا به دست یتیمی چیزی بدهد، در وقت مردن او را بشارت بهشت خواهند داد.
9ـ آشتی دادن دو کس که با هم قهرند: هر کس که بین دو خصم را در روز عاشورا آشتی بدهد بر وی جنّت واجب کرده خواهد شد.
10ـ فراخ کردن طعام بر عیال و خانوداه: چون هر کس در روز عاشورا طعام را بر اهل و عیال خود فراخ گرداند خداوند رزق آن سال را برایش فراخ خواهد گردانید.
یکی از بزرگان این ده سنت را بصورت نظم درآورده است:
گوید ده سنت است روز عاشورا * آنکس که بکرد گشت مغفور
چون روزه نماز غسل و سرمه * بسیار طعام هست مشهور
سر بی پدران تو دست میمال * و زبهر خدا پیرش رنجور
و هم عالم را بکن زیارت * تا یابی مژده غیر بی محصور
میکن تو دعا و صلح و برهان * از بهر جزاهای موفور
بوبکر بکرد نظم این را * از بهر رضای خالق نور

تمت
و لله الحمد و المنه
منابع ومآخذ

قرآن مجید
تفسیرنور
نزهة المجالس
شرعة الاسلام
تنبیه الغافلین
انیس الواعظین
نحبة اللآلی
قصص الانبیاء
آب حیات
قصه های قرآن
شهسوار کربلا
شهیدکربلا
یوسف و زلیخا
زندگانی پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم
المزاده فی سیر القاده
فرهنگ دهخدا

تهیه کننده: عبدالجبار خرمالی
بی‌شک دیدگاه هر کس نشانه‌ی تفکر اوست، ما در برابر نظر دیگران مسئول نیستیم

فرستنده شاخه
meghdad
فرستاده‌شده در تاریخ: 2011/12/13 7:10  به روز‌شده در تاریخ: 2012/1/4 4:50
یه تازه وارد
عضویت از: 2011/12/13
از: ایران - تهران
پیام: 2
 پاسخ به: تاریخ عاشورا (قسمت دوم)
با عرض سلام و تحیات خدمت شما دوستان و استادان گرامی . مقاله خوب و ارزشمندی بود . جزاک الله خیرالجزا .
تصویر اتفاقی
مراسم عمامه گذاری توسط استاد نظری

مراسم عمامه گذاری توسط استاد نظری

استاد تنگلی در کنار مقابر شیخ علاء الدین، شیخ عمر ضیاء الدین و شیخ نجم الدین قدس سرهم اجمعین، بیاره شریف، کردستان عراق بهمراهی طلاب و مدرسین آن مکان

استاد تنگلی در کنار مقابر شیخ علاء الدین، شیخ عمر ضیاء الدین و شیخ نجم الدین قدس سرهم اجمعین، بیاره شریف، کردستان عراق بهمراهی طلاب و مدرسین آن مکان

اعضای دارای بیشترین پیام
1 mohammad2
mohammad2
172
2 elyas 130
3 SAHABI 111
4 sahneh 91
5 gapist 56
6 neghab
neghab
30
7 nurahmed
nurahmed
25
8 alten 21
9 men 19
10 IBB
IBB
19
جدول اوقات شرعی