حسرت
روزی يكي از صلحاء از جايي عبور ميكرد مردي را ديد كه گوشتی روي آتش گذارده و كباب درست ميكند. مرد صالح شروع به گريه كردن کرد. مرد طباخ گفت: اي برادر تو چرا گريه ميكني؟ آيا تو به گوشت احتياج داري؟ هر چند بخواهي به تو ميدهم. مرد صالح در جواب گفت: خير. طباخ گفت: پس گريه ی تو براي چيست؟ جواب داد: من براي بني آدم گريه ميكنم كه آنان حيوانات را مرده بر روي آتش ميگذارند ولي ابن آدم را زنده داخل آتش مينمايند.
منبع: حكايت هاي حكمت آميز ص128
بیشک دیدگاه هر کس نشانهی تفکر اوست، ما در برابر نظر دیگران مسئول نیستیم