حکایت برصیصای عابد و ابلیس
در زمانهای گذشته مردی زندگی میکرد با نام برصیصا که بدون اینکه کوچکترین نقصانی از وی ظاهر شود خداوند متعال را 220 سال عبادت کرد. وی 60 شاگرد داشت که این شاگردان به برکت برصیصا به درجه ای رسیدند که حتی در هوا هم راه می رفتند.
فرشتگان از عبادت این مرد (برصیصا) تعجب میکردند. خداوند به فرشتگان فرمود: به چه تعجب میکنید، من آنچه را که شما نمیدانید به آن آگاه هستم و میدانم که یقیناً این شخص عاقبت، کافر شده و همیشه در دوزخ خواهد بود.
این را ابلیس علیه اللعنة شنید و خوشحال شد و به صورت مردی کهنسال و پیر در آمد و به عبادتگاه برصیصا رفت و برصیصا را صدا زد. برصیصا گفت: تو کیستی و چکار داری؟ ابلیس گفت: من یک عابد هستم و تو هم خداوند را عبادت میکنی من آمدم تا برای تو یک دوست و یک همراه و همدم شوم. برصیصا گفت: کسی که خداوند را عبادت میکند خداوند بهترین همراه و دوست برای وی است.
ابلیس در کنار برصیصا 3 روز بدون اینکه چیزی بخورد و بنوشد و یا اینکه بخوابد خداوند را عبادت کرد. برصیصا تعجب کرد و گفت: من میخوابم و میخورم و مینوشم تو چگونه طاقت میآوری بدون خوردن و آشامیدن و خوابیدن خداوند را عبادت کنی؟ من 220 سال خداوند را عبادت کردم اما نتوانستم خوردن و آشامیدن را ترک کنم. ابلیس گفت: من گناهی مرتکب شدم، هنگامی که ارتکاب آن گناه به ذهنم خطور میکند، خوردن و آشامیدن و یا خوابیدن برایم بی معنی می شود.
برصیصای بدبخت که فریب ظاهر مظلومانه ی ابلیس را خورده بود گفت: به من حیله ای بیاموز تا من نیز عابدی همانند تو شوم. ابلیس گفت: به خداوند عاصی شو و خود را به گناهی آلوده کن، سپس از آن توبه کن زیرا خداوند توّاب و رحیم است و توبه ات را قبول میکند اگر این کار را انجام دهی حلاوت و لذت عبادت را میابی. برصیصا گفت: من چه باید بکنم؟ ابلیس جواب داد: زنا کن. برصیصا گفت: من نمیتوانم زنا کنم. ابلیس دوباره گفت: پس مردی مسلمان را به قتل برسان. برصیصا گفت: نه نمی توانم. ابلیس گفت: پس اگر این ها را نمیتوانی انجام دهی حداقل شراب بخور که این بر تو سبک بوده و طرف مقابلت نیز خداوند است و اگر توبه کنی توبه ات را قبول میکند.
برصیصا قبول کرد و گفت: شراب را از کجا بیابم؟ ابلیس جواب داد: به فلان شهر برو آنجا در مغازه ای شراب فروخته میشود. برصیصا به آن شهر رفت و همان مغازه را پیدا کرد. دید که در مغازه زنی نشسته و شراب میفروشد. از آن زن شراب خرید و آن را نوشید سپس مست شد و با زن فروشنده زنا کرد در این حال که زنا میکرد شوهر آن زن از راه رسید. برصیصا با آن مرد در افتاد و آن را نیز کشت.
خلاصه برصیصا هم زنا کرد و هم آدم کشت و هم شراب خورد. ابلیس علیه اللعنة به صورت آدم در آمد و به نزد حاکم شهر رفت و این اتفاق را گزارش داد. مأمورین برصیصا را گرفتند و به علت خوردن شراب 80 ضربه شلاق و به علت زنا 100 ضربه شلاق به او زدند و به علت کشتن آدم نیز او را برای اعدام به پای دار بردند. هنگامیکه به دار آویزان بود ابلیس نزد او آمد و گفت ای برصیصا حال و احوالت چطور است؟ برصیصا در جواب گفت: مَن اَطَاعَ قَرینَ السُّوءِ فَجَزَاؤُه هکذا یعنی کسی که به دوست بد و مفسد خویش مطیع شود و گفته های آن را قبول کرده و انجام دهد پس جزاء و کیفرش اینگونه است. ابلیس گفت: من عبادت 220 ساله ات را به باد دادم و در آخر دم نیز تو را اینگونه به مشقت انداختم. حال اگر میخواهی که از دار پایین آیی و آزاد شوی من تو را کمک میکنم. برصیصای بدبخت و فریب خورده گفت: بله میخواهم، هر چه میخواهی میدهم تا این کار را برایم انجام دهی. ابلیس گفت: من چیز زیادی از تو نمیخواهم فقط میخواهم که یک بار برایم سجده کنی اگر این کار را انجام دهی انگار که دنیا را برایم داده ای. برصیصا گفت: با این حال که نمی توانم سجده کنم. ابلیس گفت: پس با اشاره ی سرت سجده کن. برصیصا بر ابلیس سجده کرد و کافر شد و بدون ایمان از دنیا رفت.
پس ای برادران و خواهران مسلمان، دیدید برصیصایی که 220 سال خداوند را عبادت کرده بود در آخر با خوردن شرابی که خداوند خوردن آن را بر ما حرام گردانید، همه ی عبادت خود را تباه کرد و حتی ایمان خودش را نیز از دست داد.
ای مسلمانان، خوب فکر کنید و به عاقبت شراب بیندیشید. پیامبر اکرم محمد مصطفی صلی الله علیه و سلم در مورد شراب فرمودند: اِجتَنِبُوا الخَمرَ فَاِنَّهَا مِفتَاح کلّ شَرٍّ. یعنی از شراب دوری کنید زیرا که شراب کلید همه ی شرهاست.
منبع: نصایح الرجال للخطیب الواعظ