معجزه ریق

بسم الله الرِّحمنِ الرِّحِیم
سهل بن سعد روایت میکند که در روز خیبر پیغمبر صلی الله علیه و سلم خطاب به مردم گفتند که فردا نشان و پرچم اسلام را به یکی از شما خواهم داد. آن شخص کسی است که خدا و رسولش را بسیار دوست میدارد و خدا و رسول هم آن را بسیار دوست میدارند. زمانی که صبح فرا رسید همه با عجله نزد رسول الله رفتند تا ببینند پرچم به کدام یک از آنها تعلق میگیرد وقتی همه نزد رسول اکرم جمع شدند، رسول الله با نگاهی فهمید که حضرت علی رضی الله عنه در حضورشان نیست. آن حضرت از اصحاب پرسیدند: علی بن ابی طالب در حضور شما نیست او را نمیبینم او کجاست؟
صحابه کرام گفتند حضرت علی کرم الله وجهه چشمانشان درد شدیدی گرفته و دارد استراحت میکند. رسول الله گفتند که بروید و او را نزد من بیاورید. زمانی که آن حضرت را نزد رسول الله آوردند رسول الله با دستانش پیشانی علی رضی الله عنه را گرفتند و آب مبارک دهانشان را در چشمان حضرت علی انداختند بعد از چند لحظه در چشمان وی دردی وجود نداشت انگار که اصلا چشم آن حضرت درد نمیکرد.
پیغمبر صلی الله علیه و سلم روزی در چاهی آب دهانشان را انداختند بعد از آن روز آن چاه همیشه آبش بوی مسک میداد.
روزی پیغمبر اسلام در چاهی که در دار انس بود آب دهان انداختند بعد از آن روز هیچ چاهی در مدینه نبود که آبش گواراتر از آب آن چاه باشد.
بیهقی روایت میکند که: پیغمبر صلی الله علیه و سلم در روز عاشورا به شیرخوارگان خردسال و شیرخوارگان حضرت فاطمه رضی الله عنها (دخترش) دعای خیری کردند، بعد آب دهانشان را در دهان تمامی آن خردسالان انداختند. سپس حضرت رسول به مادرانشان گفتند که لازم نیست تا شب به نوزادانتان شیر بدهید چون که آب دهان رسول الله تا شب، آنان را کفایت میکند.
طبرانی روایت میکند که: روزی پیغمبر صلی الله و علیه و سلم داشتند تکه گوشتی را میخوردند که زنی بنام عُمَیرَة دختر مسعود و خواهرانش وارد خانه رسول الله صلی الله علیه و سلم شده نزد ایشان رسیدند. حضرت به هر کدام از آنها تکه گوشتی را دادند و آنها خوردند بعد از اینکه آن حضرت را ترک کردند گفتند که ما بعد از خوردن آن تکه گوشت، هیچوقت بوی خوش دهانمان از بین نرفت و همیشه دهانمان بوی خوشی داشت.
پیغمبر صلی الله علیه و سلم دست شریف خود را بعد از اینکه آب دهانشان را در آن انداختند به پشت کسی که خمیدگی داشت و به شکم آن کس که کهیر هم بود مالید. بعد از اینکه آن حضرت دستش را برداشت مثل این بود که فضا را با عطر، خوش بو کنند. همه جا خوش بو شده بود و اعضای آن کس همانند بوی مسک خوش بو شد.
روزی حضرت حسن رضی الله تعالی عنه خیلی تشنه شد. پیغمبر صلی الله دهان خود را باز کرده، زبان خود را بیرون کرد، حضرت حسن زبان حضرت را مکید فوراً از تشنگی رهائی یافت.
منبع: الانوار المحمدیه
گردآورنده: قاسم یلمه