تاریخچه ی وهابیت (قسمت دوم)

گفتار ضد دینی وهابیون :
محمد بن عبدالوهاب نجدی در صفحه 31 کتاب اَلتُوحید خود چنین نوشته اِنَّ الاِستِعَاذَه بِالمَخلُوقِ شِرکٌ یعنی کمک گرفتن از مخلوق شرک است. و محمد بن عبدالوهاب نجدی در کتاب دیگرش کَشفُ الشُّبَهَات ص64 آورده اِنَّ شِرکَ الاَوَّلینَ اَخَفُّ مِن شِرکِ اَهلِ وَقتِنَا یعنی شرک آوردن مشرکین اولیه از شرک ورزی مسلمان نماهای زمانمان سبک تر است . در اوایل همان کتاب گفته فَاَوَّلَهُم نُوحٌ یعنی اولین پیامبر نوح(ع) است و حضرت آدم و حضرت شیث و سایر پیامبران را از پیامبری حذف نموده است. نوه محمد بن عبدالوهاب، عبدالرحمن بن حسن در ص20 کتاب خود فَتحُ المَجید چنین آورده : مردم این زمان شرک را برای خود دین کرده اند و باز در ص108 همان کتاب نوشته شیخ ها و صاحبان طریقت اند که مردم را به کفر دعوت می کنند و دوباره در ص160 همان کتاب در بدگویی از قبور سید احمد بدوی اولیاء بزرگ سرزمین مصر گفته وَ قَبرُهُ اَکبَرُ الاَصنَامِ فِی الدِّیَارِ المِصرِیَّه یعنی قبر سید احمد بدوی در مصر بزرگترین بتهاست. در ص167 این کتاب آمده که یَا سِیِّدی فَلانُ النُصرَتی کسی بگوید سیدم فلان ولی کمکم کن مشرک شده از دین خارج می شود اگر توبه کند که خوب است و اگر نه بایستی او را کشت، این گونه است که وهابیون کسی را که یا رسول، یا ولی ندا کند او را کافر و از دین خارج می دانند.
در دوران پادشاهی ملک عبدالعزیز، امام مکه ابوالمسح محمد عبدالظاهر وهابی کتابی بنام حَیاتُ القُلُوب نوشته و در ص55 کتابش تمام مذاهب شافعی ، مالکی ، حنبلی ، حنفی و زیدی و سایر مذاهب را باطل شمرده و در همان صفحه تمام طریقت ها شاذلی ، خلوتی ، نقشبندی ، رُفاعی ، احمدی ، تیجانی و سایر طریقتها را باطل دانسته است، و بدنبال این گفتار چنین نوشته : هَذِهِ الطُرُقُ الصُوفِیَّه وَ المَذاهِبُ الفِقهیه یَنبِذُهَا الاِسلامُ وَلایَعرِفُهَا وَ قَد بَرَّاَ اللهُ رَسُولَهُ مَنهَا کُلَّهَا یعنی این طریقت های صوفیه و مذاهب فقهی را اسلام طرد می کند، اسلام اینها را نمی شناسد، خداوند پیامبر خود را از تمامی این طریقت ها و مذاهب مبرّا ساخته است. و چنین است که وهابیون افراد مذهبی و صوفی را مسلمان نمی شناسند. در ص78 همان کتاب آورده اَمَّا دَعَوی التَّمَذهَبِ وَ المَذَاهِبُ فَهِیَ مِنَ البِدَعِ الضَّالّه الَّتِی فُرَّقَتِ الاُمَّه قَدیماً وَ حدیثاً ادعای لزوم تبعیت از مذهب و تمامی آن مذاهب، از جمله گمراهی جدید دوران می باشد و باز در همان صفحه چنین می نویسد : وَ اِنِّی مُستَعِدُ لِمُنَاظَرَه اَیِّ مُخَالِفٍ فِی ذَلِکَ وَ مُبَاهَلَتِهِ اِن اَصَرَّ عَلَی جَوَازِ التَّمَذهَبِ من حاضرم با کسی که در این مطالب مخالفت دارد مناظره نمایم نیز حاضرم اگر در صحت پایبندی به مذهب پافشاری نماید ، مباهله نمایم. ای مسلمانان عزیز وهابیون این گونه با شما دشمن اند ، تمامی اهل مذهب به نزد آنان کافر هستند آن قدر که علم وهابیون کم می باشد، عقلشان هم کم است،که با یک سخن تمام مسلمانان جهان را تکفیر می کنند. در صفحه 101کتاب فوق الذکر وهابیون آمده : وَ تَرُوحُ تَدعُو الاَولِیاءَ تَأَلُّهاً ، وَ تَقُولُ یَا بَدَوِی، یَا جِیلانِی یَدعُونَهُم مَتَوَسِّلینَ بِزُعمِهِم وَ دُعَاءُهُم شِرکٌ بِنَصِّ قُرآنِ یعنی تو اولیاء را می طلبی و حال آنکه آنان را بر خود اله پنداشته ای و می گویی ای سید احمد بدوی و ای عبدالقادر جیلانی، و آن زوّار در پندار خویش اولیاء را برای خود وسیله کرده ، می طلبند. و آن اولیاء را طلبیدن، بر خدا شرک ورزیدن است، به نص قرآن، این است عقیده ی وهابیت که هر کس متوسل بر اولیاء شده و بر زیارت آن برود او را کافر می پندارند، اگر ما بگوییم که با رفتن به اولیاء ، آنان را خدا نمی پنداریم و یا بر قبر آنها عبادت نمی کنیم بلکه آن اولیاء را بنده ی محبوب خدا دانسته و آنان را واسطه قرار داده و به حرمت آنان از خدا می طلبیم، باز وهابیون می گویند که شما کافر شده اید زیرا در ص67 کتاب القول السدید فی مقاصد التوحید یکی از کتب وهابیه آمده : ( اِِنَّ مَن اِعتَقَدَ اَنَّ اللهَ هُوَ الفَاعِلُ وَ اَنَّهُم وَسَائِطُ بَینَ اللهِ وَ بَینَ مَن دَعَاهُم وَ اِستَغاثَ بِهِم یَکفُر) یعنی کسی معتقد باشد که فاعل خداوند است اما اولیاء واسطه بین خدا و زوّار اند حتماً آن شخص کافر می شود. این است تهمت های وهابیون بر مسلمانان، نزد آنان در دنیا مسلمانی غیر از خودشان نمی باشد، چگونه می توان با آنها همراه شد ؟ چگونه می توان با آنان راه آمد؟ در حالی که راه آنان جدا و راه مسلمانان جداست. وهابیون در ص81 کتاب تمییز المحظوظین نوشته اند که حتماً اروپایی ها و آمریکایی ها و بلشویک ها در دینداری نسبت به صاحبان خانقاه ها و چله نشینان و روسای طریقت ها و امامان مذاهب، نزدیکتر به قرآن هستند. ای مسلمانان ببینید که وهابیون چه می گویند، نزد اینان یک آمریکایی کافر از امام اعظم و بهاءالدین بهتر است آیا شخص مسلمان این حرف را خواهد زد، و آیا بر دهان شخص مؤمن این چنین سخنی خواهد آمد؟ سخن وهابیون میزانی ندارد آنان هر گونه سخنی می گویند. حضرت علامه سید احمد زینی دحلان در ص230 کتابش خلاصه الکلام نوشته اند ( اِنَّ بَعضَ اَتبَاعِهِ یَقُولُ : عَصَایَ هَذِهِ خَیرٌ مِن مُحَمَّدِ لَاِنَّهَا یُنتَفَعُ بِهَا فِی قَتلِ الحَیَّهِ وَ نَحوِهَا وَ مُحَمَّدُ قَد مَاتَ وَ لَم یَبقَ فِیهِ نَفعُ اَصلاً وَ اَنَّها هُوَ طَارِشُ وَ مَضَی) یعنی بعضی اتباع محمد بن عبدالوهاب می گفتند : عصای من بهتر از محمد است زیرا به حتم از این عصا در کشتن مار و مانند آن می توان استفاده نمود اما محمد مرده و از او هیچ فایده ای نمانده، محمد یک خبر دهنده بوده و خبرش را داده و رفته. ای برادران مسلمان پادشاه دو جهان و محبوب یزدان محمد صلوات الله علیه را مثل عصا هم ندانند چگونه آنان را می توان مسلمان دانست؟ چگونه آنها دیندار خواهند بود؟ هیچ فرقه ای همچون وهابیه عقایدی این چنین خراب ندارند و باز در همان صفحه علامه زینی دحلان از گفتار آنان این جمله را نقل کرده (الزَّانِیَه اَقَلُّ اِثمَاً مِمَّن یُنادِی بِالصَّلَوهِ عَلَی النَّبی فِی المَنائِر ) یعنی گناه زن فاحشه کمتر از گناه کسی است که بالای مناره ها رفته و بر پیغمبر صلوات میفرستد ، یعنی نزد وهابیون گناه صلوات گفتن بر روی مناره بدتر از گناه زنا می باشد . ای برادر مسلمان وهابیون هیچ گونه عقیده ای ندارند آنان ابناء زمانند که هر روز در یک شکل ظاهر می شوند مصطفی ابوسیف حمامی در رد وهابیون و برای اثبات بطلان مرام وهابیت بر مردم کتاب (غوث العباد ببیان الرشاد ) را نوشته اند، و در ص180 آن کتاب آورده اند (یُصَرِّحُ فِی غَیرِ خَجلِ اِنَّ بِنتاً صَغِیرَهً خَادِمَهً اَصدَقُ مِن رَواهِ البُخَارِی اَلَّذِی یَعُدُّهُ عُلَمَاءُ الاِسلامِ اَصَحَّ کِتابٍ فِی السُّنَّه) : یکی از وهابیون بدون خجالت می گوید دختر کوچک خدمتکار راستگوتر از راویان صحیح بخاری است. این ، اهانت وهابیون بر صحیح بخاری بزرگترین سند شریعت است،کتابی که در سنت صحیح ترین بشمار می رود .
نتیجه گفتار وهابیون :
اخراج وهابیون حضرات آدم و شیث و ادریس و دیگر پیامبران را از مقام نبوت و اینکه شخص مذهبی و صوفی مسلمان نمی باشد و اینکه آمریکا و روس از درویشان و مشایخ به دین نزدیکتراند ، عصای دستشان را بهتر از محمد (ص) می دانند، گناه صلوات بر پیغمبر را بدتر از زنا می دانند کسی را که یا رسول و یا ولی گوید مشرک گویند و اینکه اهداف همیشگی آنان اولیاء و درویشان و صوفیان و مذهبیون بوده و در تضعیف و تکفیر و نسبت دادن سخنان خائنانه بر آنان کوشیده اند و این خود بیانگر دشمنی آنان با مسلمانان است. اکثر کارهای مسلمانان به نزد وهابیون یا شرک است و یا بدعت، از این احوالات معلوم می شود فرقه وهابیه جمعی هستند که برای ضدّیت با مسلمانان مهیّا شده اند. آنان دشمنی به جز مسلمانان ندارند. فقط بایستی بین مسلمانان تفرقه افکنی کنند و اختلاف بیندازند و بر کارهای مسلمانان عیبجویی نمایند و شرک یا بدعت را بر زبان رانده و اعتقاد آنان را خراب نمایند. آنان کار شیطان را انجام می دهند.
علمایی که مرام وهابیت را محکوم نموده اند :
علمایی که مرام وهابیت را محکوم نموده اند بسیارند هم در زمان گذشته و هم در حال حاضر از جمله آنان شیخ احمد صاوی، مالکی مذهب که به سال 1241 ه.ق وفات نموده اند در حاشیه ای که بر تفسیر جلالین نوشته اند در ص308 جلد سوم گفته اند (وَ هُم فِرقَه بِاَرضِ الحِجازِ یُقالُ لَهُمُ الوَهَّابِیَّه یَحسَبُونَ اَنَّهُم عَلَی شَئٍ اَلا اِنَّهُم هُمُ الکاذِبُونَ، اِستَحوَذَ عَلَیهِمُ الشَّیطَانُ فَانسَاهُم ذِکرَاللهِ، اُولئِکَ حِزبُ الشَّیطَان اَلا اِنَّ حِزبَ الشَّیطَانِ هُمُ الخَاسِرُونَ، نَساَلُ اللهَ الکَریم اَن یَقطَعَ دَابِرَهُم) یعنی آن گمراهان جمعی هستند که در بین ملت حجاز پرورش یافته اند آنان را وهابیه نامند ، آنان خود را کسی حساب می کنند و حقّا که دروغگویند و شیطان بر آنان غالب شده و ذکر خدا را از یاد برده اند و آنان گروه شیطانند و آگاه باش که حزب شیطان از جمله زیانکارانند و از خداوند کریم خواستاریم که ریشه آنان را قطع نماید آمین یا رب العالمین. و دیگری حضرت علامه ابن عابدین عالم حنفی مذهب که به سال 1251 ه.ق از دنیا رفته اند، در کتاب خود رد المختار ج 3 ص 209 نوشته اند آن گمراهان، مخالفان خود را کافر قلمداد نموده اند مثل تابعین ابن عبدالوهاب (نشأت یافتگان اهل نجد)، که تمام مسلمانان را کافر بر شمرده اند و گفته اند کشتن علمای اهل سنت و جماعت مباح است. و عالم دیگر حضرت علامه بدر الدین عینی ، حنفی مذهب و متوفای سال 855 ه.ق درکتاب خود (عمده القاری شرح صحیح البخاری ) جلد 24 ص90 گفته اند( هؤلاءِ القَومُ خَرَجُوا مِن نَجدٍ مَوضِعِ التَّمیمین) یعنی آن قوم گمراه از اهل نجد و سرزمین تمیمی ها خارج شده اند و عالم دیگری که وهابیت را محکوم می نماید عالم برجسته حنفی عبدالحلیم لکنوی متوفای 1285ه.ق در کتاب خود (قمر الاقمار) ص 247 نوشته اند (وَ نَحوِهِم کَالوَ هَّابِی المُنکِرِ لِلشَّفَاعَه) یعنی وهابیون منکر شفاعت، در گمراهی مانند خوارج و معتزله اند. عالم محقق حنفی مذهب علامه عبدالحی لکنوی متوفای 1304 ه.ق در کتابشان عمده الرعایه جلد 2 ص 312 آورده اند (وَ اَنتَ وَهَّابِیُّ اَی مَنسُوبٌ اِلَی مُحَمَّد بِن عَبدُالوَهَّابَ النَّجدِی صَاحِبِ الفَتَاوَی الزَائِعَه) اگر کسی بگوید تو وهابی هستی یعنی به راه صاحب فتوی محمد بن عبدالوهاب داخل شده ای محکوم به تعزیر می شود، یعنی بایستی شلاق زده شود. نسبت دادن وهابیت بر مسلمان همچون جزای نسبت کفر بر مسلمان است. عالم برجسته شافعی مذهب علامه سید احمد زینی دحلان متوفای 1304 ه.ق در کتاب خود ( الدّرر السَّنِیَّه) ص 53 نگاشته اند از سخنان و اعمال محمد بن عبدالوهاب معلوم میشود ، خروج از قانون اسلامی را واجب می کند. عالمی دیگر در مذهب حنفی حضرت فاضل مولوی ملا صالح محمد در کتاب خود (نور العقائد) ص351 در شمارش جماعت گمراهان (وهابیه) را بر شمرده اند یعنی وهابیون نیز از جمله گمراهانند. الحاصل تمامی علمای اهل سنت و شیعه بر بطلان وهابیت اتفاق نظر دارند نویسندگانی که مرام وهابیت را محکوم و در آن مورد کتاب نوشته اند بسیار زیاد است. بر شمردن یکایک آنها و آوردن گفتارشان خستگی شنونده و ملولیت نویسنده را در بر خواهد داشت بنا بر اندرز حکیمانه (خُیرُ الکَلامِ مَا قَلَّ وَ دَلَّ) یعنی بهترین سخن، سخن کوتاه و مفید است. سخن را کوتاه کرده و نمونه ای از قطرات دریا بنگاشته ایم و شخص محروم از عقل و انصاف را ادله همچون دریا هم جریان یابد فایده نمی رساند نعوذ بالله من ذلک (خدا از آن حفظ کند).
علائم وهابیت :
1. شخص وهابی از توحید سخن می راند و خود را موحد نشان می دهد و مردم را به توحید دعوت می نماید مقصد او اشخاص مقابل را مشرک دانستن است. در فرضیت توحید (یکتا پرستی ) هیچ مسلمانی شک ندارد و تمام مسلمانان موحّد هستند ، هیچ مسلمانی مشرک نمی باشد مشرک مسلمان نیست و مسلمان مشرک نمی باشد (ضِدَّانِ لایَجتَمِعَان) یعنی دو چیز ضد جمع نمی شوند لذا اگر طرف مقابل را مشرک حساب نکنیم احتیاجی نیست که بگوییم موحّد باشید، اگر آیت توحید را خوانده و دعوت بر توحید نماید بدانید که وهابی است 2. شخص وهابی شروع به خرده گیری از مذهب می نماید و مجتهدین را عیب نموده و مذهب را بدعت می شمرد 3. شخص وهابی زبان بر عیبجویی از طریقت می گشاید می گوید پیر و مریدی چه لزومی دارد؟ و چه نیازی به تصوّف و سیادت می باشد؟ همه اینها خرافات است 4. شخص وهابی میگوید فقط از خدا طلب نمایید و از غیر خدا کمک نخواهید و می گوید ندای اولیاء و سیدها شرک ورزی بر خداست 5.کسی گوید قبور را زیارت نکنید مردگان از شما طمع دارند شما چرا از مردگان طمع دارید، او وهابی است 6. شخص وهابی می گوید خواندن سنت صحیح نمی باشد لذا هم در سفر و هم در اقامت، سنت نمازها را ترک نمایید 7. شخص وهابی می گوید اوراد بعد از نماز پنجگانه لازم نیست و دعا کردن و خواندن قرآن بعد از نماز بدعت است 8. شخص وهابی از اعلان دوم عیبجویی می نماید یعنی بعد از اذان ( قامت، قامت ) گفتن و اعلان دوم کردن را صحیح نمی داند 9. شخص وهابی گوید در جمعه سنن رواتب لازم نیست و خواندن احتیاط ظهر صحیح نمی باشد 10. شخص وهابی منکر آمدن پیش سیّد و سادات می باشد و نیز استفاده از دعا و توسل به اولیاء را نهی می کند 11. علامت دیگر وهابی بدعت دانستن دعای بعد از طعام است 12. شخص وهابی صدقه دادن برای اموات را نهی می کند و خوردن طعام پخته شده برای مرده را صحیح نمی داند. 13. شخص وهابی سال شماری متوفی و دَور اِسقاط را نهی کرده و می گوید که این فریفتن خداست 14. شخص وهابی متبرّک قرار دادن البسه و دیگر اسباب اولیاء و صلحاء را ناجایز و نیز تبرّک جستن از آب دهان آنان را ناروا می داند 15. شخص وهابی منکر شنیدن مردگان است و می گوید که مردگان زوّار خود را نمی شناسند 16. شخص وهابی حیوانات نذر شده برای اولیاء را ناروا دانسته و می گوید خوردن گوشت آنها بعد از ذبح حرام است 17. شخص وهابی جشن تولد گرفتن در روز و یا ماه تولد رسول خدا را صحیح نمی داند و جشن مولودی را بدعت می داند 18. شخص وهابی برپایی حلقه های ذکر و ختم خواجه را بدعت و ناروا می داند 19. علامت دیگر وهابی ناجایز دانستن نمازهای نافله شب قدر، شب برائت و رغائب یعنی اولین جمعه شب ماه رجب است 20. اگر کسی بگوید فتاوی و کتب فقهی که از آیت و حدیث سند نداشته باشد مورد قبول نیست، وهابی است.
انواع وهابیون :
حال که علائم وهابیون را دانسته اید و اکنون شناخت انواع آن لازم است 1. وهّابی جلیّ (آشکار) : وهابیت این نوع، بین مردم آشکار است، این نوع شخص عقیده ی خود را از هیچ کس مخفی نمی کند و علناً می گو ید که مذاهب و طریقت ها را قبول ندارد و تمام کسانی را که در این راه باشند مشرک می داند و آشکارا اعلان می نماید پذیرش و دخول مذهب گمراهی است و صوفی گری خروج از دین می باشد. مثل وهابیون سعودی که در اعیاد و خطبه ها ی جمعه اعلان کرده و در روز نامه ها و مجله ها می نویسند و از رادیو، تلویزیون پخش کرده و در کتب و رسائل می نگارند زیان وهابی جلی نسبت به دو نوع دیگر کمتر می باشد چون که هیچ فرد عاقلی سخن کسی را که به مذهبش اهانت می کند و از مسلک او بدگویی می نماید قبول نخواهد کرد و فریب گفتار او را نخورده و از راه راست خارج نمی شود، در جامعه ی ما وهابی جلی خطری ندارد سپاس خدای را که مردم ما در مذهب و دین خود استوارند 2. وهّابی خفیّ : وهابیت نوع دوم را مردم احساس نمی کنند، این نوع وهابی در باطن معتقد بر مذهب نمی باشد و منکر طریقت است و اکثر مسلمانان در عقیده او مشرک اند اما بهر حال وهابیت خود را به مردم مشخص نمی کند و در معرکه خود را مذهبی نشان می دهد و در سخنرانی های خود ائمه مذاهب و اولیاء را مدح می نماید و در تمام حرکاتش زیرکانه عمل می کند و در جایی که فرصت یابد وهابیت را تبلیغ می نماید و کتب وهابیت را بر معتمدین خود تعلیم می دهد. اشخاص مذهبی را چنین تبلیغ می نماید : ادله احکام را بدانید و سند آنرا از آیات و احادیث بیابید، حکم بدون سند اعتباری ندارد و با این گونه سخنان اذهان مردم را پر می سازد. زمانی که آخوندی گوید در فتاوی دیدم فلان چیز صحیح است و یا ناجایز، بلافاصله سند آنرا جویا می شود و می پرسد سندش آیت است یا حدیث؟ این نوع وهابی خود می داند که در فتاوی دلیل ذکر کرده نمی شود و فقط منحصر احکام است. ادله ی آن نزد مجتهد می باشد همچنین می داند که گفته مجتهد مقلدین را دلیل است، اما با آن سخنان عقیده طرف مقابل را خراب می کند و نظرش را از فتاوی بر می گرداند اگر آن شخص دلیلی از حدیث بیاورد او می گوید این حدیث در صحیح بخاری است یا در صحیح مسلم؟ و اگر طرف مقابل بگوید من آن را در کتاب های دیگری دیدم این نوع وهابی می گوید آن حدیث موضوع است یا ضعیف ، از آن دست بردار. آری این گونه است تخریب عقاید بدست وهابیون. وهابی خفی، مردم را چنین تبلیغ می کند که اگر حکمی را از آخوندی شنیدید بلافاصله از او سندش را جویا شوید، اگر دلیلی از آیت و یا حدیث آورد قبول کنید وگرنه قبول نکنید، چون که امام اعظم هر چه حکم کرده باشد از آیت دلیل داشته، لذا عوامی که بدست این نوع وهابی ها پرورش یافته اند نیز می گویند آخوند جان آیا برای آنچه که گفته اید دلیلی از قرآن وجود دارد؟ اگر دلیلی نداشته باشد بلافاصله عقیده اش از این حکم بر می گردد عوام و اشخاص کم علم را بدین صورت فریفته و از راه راست خارج می کند. اما شخص عالم می داند که ادله ی شرعی چهار نوع است 1. قرآن 2. حدیث 3. اجماع 4. قیاس، مذهب حنفی هر حکمی را دستور دهد حتماً از این 4 دلیل یکی را به همراه دارد. مثل این نوع وهابی ها مثل گرگی است در لباس میش که هلاکت مردم بدست این نوع وهابی از هلاکت بدست وهابی جلی بیشتر است، بسیار آگاه باشید. 3. وهابی غَبّی : این نوع وهابی از شدت نادانی و عدم تمایز بین مذهبش و راه وهابیت به رنگ وهابیت رنگین شده اند، این نوع وهابی خود را حنفی می داند و به خیال خود معتقد فقها و اولیاء است و مخلص مشایخ می باشد البته چنین نیست، در مسائلی چند گمان می کند که وهابیون با حنفی ها یکی هستند اگر حنفی ها عملی را منع کنند از جهت کراهیت است و وهابیون آن عمل را منع می کنند از این جهت که به نظرشان شرک است. حنفیّون صفت بعضی اعمال را منع می کنند و وهابیون اصل آن را منع می نمایند، این نوع وهابی (غبی) به خاطر عدم تمیز ساز وهابیت را می زند، ادعای او حنفی است اما عملش وهابی،کتابهایی که می خواند و یا تدریس می نماید حنفی است اما سخنانش وهابی، و از راه رفتن در مه خبر ندارد. این دو نوع وهابی (خفی و غبی)اند که جامعه ی ما را به خطر می اندازند. نوع اول با مکر و حیله مردم را فریفته و از مذهب دور می سازد نوع دوم از شدت حماقت و کودنی، مصیبت دین شده اند. الحاصل وهابیون موریانه هایی هستند که بر ریشه ی اسلام افتاده اند. هیچ وقت اسلام از کفار شکست نمی خورد. آخر همین مسلمان نماها اسلام را می اندازند کسانی که از اسلام رویگردان شده اند. اینجانب بر عموم برادران مسلمانم نصیحت می کنم که اسلام را بشناسند و دشمنان اسلام را بدانند و بر فرقه ی وهابیت آگاهی یابند و برای درس خواندن فرزندان خود را به عربستان سعودی و یا سایر کشورهایی که عربستان سعودی دانشگاه های آن را بنا نموده نفرستند، اولاً مواظب خود باشید که دو نوع آخر وهابیت شما را فریب ندهد و سپس از فرزندان خود مواظبت نمایید که در دام آنها گرفتار نشوند و از دست نروند در وهابیت حقیقتی وجود ندارد وهابیت سرابی بیش نیست، آب پنداشته و بی درنگ بسویش نروید راه خودمان همانند خورشید نیم روزی درخشان و نورانی است. اما راه وهابیت از شب بی ماه و ستاره نیز تاریک تر است. باطل بودن آن راه را با ادله ی عقلی و نقلی ثابت خواهیم کرد اینجانب [نویسنده] به توفیق خداوند حاضرم خطا بودن راه شخص وهابی را یا متمایل به وهابیت را بیان نمایم انشاءالله تعالی هر کس می خواهد مباحثه نماید کمر همت بسته و دست خود را بالا زده ام هدف اینجانب تکبر یا لاف زدن نمی باشد بلکه هدفم بیان استحکام راه حق و محکم بودن دین اسلام است. اگر نتوانند پیش اینجانب بیایند می توانند کتاب هایی را که در این زمینه نوشته ام (لُزُومُ الاِقتِصَاد فِی العَمَلِ وَ الاِعتِقَاد ) را به عنوان کتاب درسی بخوانند و یا می توانند کتاب (مِیزَانُ الاِعتِدَال فِی بَیَان الحَقِّ وَ الضَّلال) را خوب مطالعه نمایند با مطالعه آنها تاریکی شک و شبهات از دلشان رخت بر بسته و بجایش نور یقین و جزمیت جای خواهد گرفت، با نور ایمان و اخلاص مزیّن خواهد شد. خداوند تبارک و تعالی جمیع امّت محمّد (ص) را از انحراف نگه داشته و اعتقادشان را پاک نگه دارد. آمین ، وَالحَمدُللهِ ربّ العلمین وَصَلی الله علی سیّدنا محمّد و علی آله صحبه اجمعین.
نویسنده : عبدالرحمن آخوند تنگلی طانا ـ آدرس ـ ایران، گلستان، علی آباد کتول ـ حوزه علمیه عرفانی عرفان آباد.