
بانوان نمونه
تاریخ 2016/8/27 11:50:45 | عنوان: روایات و حکایات منتخب
|  قال رسول الله صلی الله علیه و سلم: «مَن لا یَستَحیِ من الناس لا یَستَحیِ مِنَ الله» فیض القدیر شرح جامع الصغیر ج6 ص328. ترجمه: «کسیکه از مردم شرم و حیاء نکند از خداوند هم شرم نخواهد کرد. و در حدیث دیگری نیز می فرماید: «ما کان الحیاءُ فی شئٍ الاّ زانَهُ» ترجمه: حیاء در چیزی نبود مگر اینکه زینتش میبخشد. (بقیه در ادامه مطلب) جلوه های خودنمایی دخترم، بیرون گذاردن قسمتی از مو، آرایش تند، پوشیدن لباسهای جذاب و محرّک، رفتارهای سبک و جلف، ناز و کرشمه در گفتار، با ناز و ادا صحبت کردن، استفاده از ادکلن و عطرهای مهیِّج، با کرشمه راه رفتن، لبخند و خنده های مستانه در برابر نامحرمان، جلوه ها و مصداق هایی از خودنمایی است.
پیامدهای خودنمایی دخترم، افراد خودنما و جلوه گر، گرچه در ظاهر چشمهایی را متوجه خود می سازند، اما جوانان با همه ی علاقه ای که به دختران دارند، هرگز برای چنین دخترانی ارزش و بهایی نیستند؛ هرگز جوانان پاکدامن با چنین افرادی تن به ازدواج نخواهند داد. حتی بی تقواترین جوانان جامعه برای خود به دنبال عفیف ترین و باحیاترین دختران می روند. دختران خودنما در چشم ها جای دارند، ولی دختران عفیف و باحیا و سنگین در دلها جایی دارند. دخترانی که جلوه گری می کنند، باید بدانند زمانی نخواهد گذشت که این جاذبه های ظاهری از بین خواهد رفت. چنین افرادی سرانجام خود را تنها و وجود خود را بی ارزش خواهند دید. دخترم، خودنمایی موجب چشم چرانی و کشیده شدن جوانان به پرتگاه فساد می شود. آنان که با جلوه گری، زیبایی خود را به نمایش می گذارند، باید بدانند که بزرگ ترین خیانت را به جوانان می کنند؛ زیرا جوانی که شرایط ازدواج برایش فراهم نیست، با دیدن چنین صحنه هایی به گناه کشیده می شود و گاه برای ارضای خود تا مرز جنایت پیش می رود. آیا ارضای هوس، ارزش آن را دارد که جامعه آلوده شود؟! خودنمایی موجب می شود که افراد ظاهربین و چشم چران، به زندگی زناشویی خود بی علاقه شوند و کم کم زمینه ی جدایی فراهم شود. از این روی قرآن از چنین رفتارهایی نهی کرده است. می فرماید: «وَ لاَ تَبَرَّجنَ تَبَرُّجَ الجاهِلِیَّةِ الاُولی» (احزاب:33) «و همچون جاهلیت پیشین در میان مردم ظاهر نشوید، (خودنمایی نکنید و اندام و وسایل زینت خود را در معرض تماشای دیگران قرار ندهید)». عصمتیان را به مقام جلال * جلوه حرام است مگر با حلال دیده به هر روی نباید گشاد * پای به هر کوی نباید نهاد
مُد گرایی دخترم، مُد گرایی بیماری خاصی است که برخی دختران و زنان به آن مبتلا می شوند و همواره با چشم و گوش بسته، به هر قیمتی به دنبال مدهای تازه ی لباس و آرایشند تا برای خود شخصیتی کاذب بسازند و با تنوع طلبی غریزه ی خود را ارضا کنند؛ غافل از آن که نه تنها به خواسته ی واقعی خود نمی رسند، بلکه همیشه گروهی برتر و بالاتر از آنان پیدا می شود که همیشه حسرت را به دلشان می نشانند. دختران مدگرا باید بدانند مدگرایی دامی است که استعمارگران برای اسارت و به دام انداختن دختران و زنان مسلمان پهن کرده اند، تا بدان وسیله آنها را به سوی مصرف گرایی سوق دهند و ارزشهای خود را بر آنان تحمیل کنند و بدین سان آنان را از ارزش های واقعی و حیاتی شان دور سازند؛ زیرا هدف آنها تنها ارایه ی مدل لباس و زیبایی نیست، بلکه هدف اسارت فرهنگی و کشاندن جوانان به سوی ابتذال و تبدیل کردن شخصیت آدمی، به عروسکی بی هویت و بی هدف است. چیست این آرایش و الگوی مد * چیست این سرگشتگی در کار خود چیست این پیرایش و شلوار تنگ * چیست این تن پوش هفتاد و دو رنگ دخترم، انسان فطرتاً زیبایی را دوست دارد و از لباس زیبا، صدای زیبا، منظره ی زیبا، کلام شیوا، خط خوش و بوی خوش لذت می برد؛ در فصل جوانی گرایش انسان به زیبایی و خود آرایی بیشتر نمودار می گردد. اسلام ضمن اینکه دستور به نظافت و آراستگی و زینت می دهد، مرزهایی را نیز برای آن مشخص کرده تا کرامت انسان خدشه دار نشود. لذا باید توجه شود که: ـ زینت و خود آرایی به تجمل پرستی تبدیل نشود، ـ زینت و خود آرایی به مدپرستی نینجامد، چون مدپرستی مانع استقلال فرهنگی و فکری می شود، ـ به چشم و هم چشمی نکشد که مانع از آرامش روانی می شود، ـ به خودنمایی و فاسد شدن نیت و انگیزه ی انسان نکشد که مانع عبودیت و تربیت انسان می شود. با بدان کم نشین که صحبت بد * گرچه خوبی، تو را پلید کند آفتاب به آن بزرگی را * لکه ی ابر، ناپدید کند
صفات بانوان نمونه صفات زنان نمونه در قرآن: مسلمات: زنان مسلمان، یعنی تسلیم فرمان خدا، مؤمنات: زنان مؤمن به خدا و روز جزا، قانتات: زنان مطیع فرمان خدا، صادقات: زنان راستگو و راست کردار و راست پندار، خاشعات: زنان فروتن و فرمان بر خدا، متصدقات: زنان صدقه دهنده و بخشایشگر، صائمات: زنان روزه دار، ذاکرات: زنانی که خدا را زیاد یاد می کنند، صابرات: زنان شکیبا، تائبات: زنان توبه کننده، عابدات: زنان عبادت کننده، سائحات: زنان مهاجر به سوی خدا، صالحات: زنان نیکوکار، حافظات: زنانی که پاسدار حیا و عفت شان هستند. خداوند برای همه ی آنان آمرزش و پاداش بزرگی را فراهم ساخته است. با توجه به صفاتی که ذکر شد، در می یابیم که زن در کمالات و درک مدارج عالی اخلاق، هیچ تفاوتی با مرد ندارد؛ بلکه اسلام زن را مانند مرد از روح کامل انسانی و اراده و اختیار برخوردار کرده است. لذا هر دو را در یک صف قرار داده و در یک مسیر هدایت کرده است. قرآن کریم گاه با خطاب های «یا ایها الذین» و «یا ایها الذین آمنوا» (بدون در نظر داشتن جنسیت) هر دو را بصورت یکسان مخاطب قرار داده است و برنامه های تربیتی و اجتماعی را برای هر دو لازم شمرده است. گاهی اوقات هم او را به صراحت در کنار مردان قرار داده است: «وَ مَن عَمِلَ صَلِحاً مِّن ذَکَرٍ أَو أُنثَی وَ هُوَ مُؤمِنٌ فَأُولَئِکَ یَدخُلُونَ الجَنَّةَ» (غافر:40) «و هر کس که ایمان داشته باشد و عمل صالحی انجام دهد، مرد باشد یا زن، داخل بهشت می شود». «مَن عَمِلَ صَلِحاً مِّن ذَکَرٍ أَو أُنثَی وَ هُوَ مُؤمِنٌ فَلَنُحییَنَّهُ حَیوةً طَیِّبَةً وَ لَنجزِیَنَّهُم أَجرَهُم بِأَحسَنِ مَا کَانُوا یَعمَلُونَ» (نحل:97) «هر مرد و زنی که ایمان داشته باشند و عمل صالح انجام دهند، به آنان زندگی پاکیزه می بخشیم و به آنان پاداشی بهتر از کردارشان عطا خواهیم کرد». در اینجا تصریح شده است که هر یک از زن و مرد می توانند با اجرای برنامه های اسلام، به تکامل معنوی و مادی برسند و به حیاتی طیبه که سراسر آرامش است، گام نهند. زن مانند مرد در برنامه های اسلامی به تمام معنا مستقل و آزاد است. قرآن می فرماید: «کُلُّ نَفسٍ بِمَا کَسَبَت رَهِینَةٌ» (مدثر:38) «هر کس (چه زن و چه مرد) در گرو در کاری است که انجام داده است». «لِّلرِّجَالِ نَصِیبٌ مِّمَّا اکتَسَبُوا وَ لِلِنِّسَآءِ نَصِیبٌ مِّمَّا اکتَسَبنَ» (نساء:32) «مردان از آنچه کسب کرده اند، بهره می برند و زنان نیز از آنچه کسب کرده اند، بهره مند می شوند». بنابراین، از نظر جنبه های انسانی و کمالات معنوی هیچ فرقی بین زن و مرد نیست، و اگر در مسائل حقوقی تفاوت هایی بین زن و مرد دیده می شود، هر کدام دلیل خاصی دارد که در جای خود می باید طرح شود.
بانوان نمونه 1ـ مریم مظهر عفاف. مریم دختر عمران، الگوی مردان و زنان مؤمن معرفی شده است. «وَ ضَرَبَ اللهُ مَثَلاً لِّلَّذِینَ ءَامَنُوا امرَأَتَ فِرعَونَ... وَ مَریَمَ ابنَتَ عِمرَنَ الَّتِی أَحصَنَت فَرجَهَا» (تحریم:11ـ12) «خداوند برای مؤمنان زن فرعون... و مریم دختر عمران را که پاکدامن بود به عنوان اسوه و الگو مثال زده است». مریم دختر برگزیده ی زمان خود بود. قرآن می فرماید: «یَمَریَمُ إِنَّ اللهَ اصطَفَکِ وَ طَهَّرَکِ وَاصطَفَکِ عَلَی نِسَآءَ العَلَمِینَ» (آل عمران:42) «ای مریم، خداوند تو را برگزید و پاکیزه ساخت و بر زنان دنیای زمان خودت برتری بخشید». مادر مریم اسوه ی صادقات بود، وقتی نذر کرد که اگر خداوند به او فرزندی عنایت کند؛ او را به خدمت گذاری بیت المقدس بگمارد. این نذر بیانگر آن است که قلب مادر مریم آن چنان سرشار از ایمان، صداقت، اخلاص و پاکی بود که عزیزترین کس و یگانه فرزند خود را برای خدا نذر کرد. خداوند نیز به او مریم را بخشید و او را به خوبی پذیرفت و چون شکوفه ای پرورش داد. 2ـ آسیه همسر فرعون، اسوه ی ایمان. آسیه نمونه ی کامل مؤمنات است و در قرآن الگوی مردان و زنان مؤمن معرفی شده است. آنجا که می فرماید: «وَ ضَرَبَ اللهُ مَثَلاً لِّلَّذِینَ ءامَنُوا امرَأَتَ فِرعَونَ» «خداوند برای مؤمنان، زن فرعون را مثال زده است». او زنی مؤمن بود و برای حفظ ایمانش، تا پای جان ایستاد و تسلیم ظلم و جور نشد و محیط آلوده نتوانست در او اثر بگذارد. 3ـ سارا الگوی خانه داری. یکی از جلوه های شخصیت و کمال سارا، همسر حضرت ابراهیم، در خدمت گذاری و پذیرایی از میهمانان همسرش نمودار بود؛ وی همواره برای خدمت به میهمانان آماده بود. حضرت ابراهیم علیه السلام بسیار میهمان نواز بود و اغلب با میهمانان غذا می خورد. سارا در میهمانداری مهارت فراوانی داشت، به گونه ای که روزی در مدت کوتاهی، گوساله ی بریان شده ای را برای مهمانان همسرش آماده کرد. قرآن کریم می فرماید: «فَمَا لَبِثَ أَن جَآءَ بِعِجلٍ حَنِیذٍ» (هود:69) «دیری نگذشت که گوساله ای بریان آورد». «فَرَاغَ إِلی أَهلِهِ فَجَاءَ بِعِجلٍ سَمِینٍ» (ذاریات:26) «به دنبال آن، پنهانی به سوی خانواده ی خود رفت و گوساله ی فربه ای را که بریان کرده بودند برای مهمانان آورد». سارا از ایمانی سرشار برخوردار بود، با فرشتگان همدم و با آنان سخن می گفت. پاداش این همسر فداکار این بود که در سن پیری به او مژده ای دو فرزند داده شد که مفتخر به رسالت پیامبری شدند. «وَ بَشَّرُوهُ بِغُلمٍ عَلِیمٍ* فَأَقبَلَتِ امرَأَتُهُ فِی صَرَّةٍ فَصَکَّت وَجهَهَا وَ قَالَت عَجُوزٌ عَقِیمٌ* قَالُوا کَذَلِکِ قَالَ رَبُّکِ، إِنَّهُ هُوَ الحَکِیمُ العَلِیمُ*» (ذاریات:28ـ30) «سپس او را به (تولد) پسری دانا و آگاه مژده دادند. همسرش جلو آمد، در حالی که از تعجب فریاد می کشید و به صورت خود می زد و می گفت: من پیرزنی نازا هستم، (مگر می شود در این سن و سال فرزندی به دنیا بیاورم؟) فرشتگان گفتند: پروردگارت چنین(دستور) فرموده است. او فرزانه ی داناست». «وَامرَأَتُهُ قَآئِمَةٌ فَضَحِکَت فَبَشَّرنَهَا بِإِسحَقَ وَ مِن وَرَآءِ إِسحَقَ یَعقُوبَ» (هود:71) «همسر ابراهیم (سارا) که در آنجا ایستاده بود، (از این خبر که آنان فرشتگان خدایند و برای نجات برادرزاده ی شوهرش لوط و سایر مؤمنان از دست کفار آمده اند، شادمان شد و) خندید. ما(توسط همان فرشتگان) به او مژده ی تولد اسحاق را و به دنبال وی تولد یعقوب (از فرزندش اسحاق) را به او دادیم». 4ـ مادر موسی الگوی تسلیم. مادر موسی علیه السلام نمونه ی کامل تسلیم در برابر فرمان خدا بود، تا آنجا که فرزند دلبندش و ثمره ی وجودش را به فرمان خدا به دریا افکند. وقتی موسی علیه السلام متولد شد، مادرش از این که مأموران فرعون متوجه شوند و فرزند دلبندش را به قتل برسانند، هراسان شد. در این هنگام خداوند به مادر موسی علیه السلام الهام کرد که او را در صندوقچه بگذارد و به دریا (رود نیل) بیندازد. او نیز تسلیم شد و به دستور خداوند موسی علیه السلام را داخل صندوقی گذاشت و در رود نیل رها کرد. با توکل به خدا منتظر سرنوشت نور چشمش شد. خداوند نیز این زن مؤمن را چشم به راه نگذاشت و بسیار زود فرزندش را به او باز گرداند، تا چشمش به او روشن شود. اینک داستان را از قرآن پی می گیریم. خداوند می فرماید: «ما به مادر موسی علیه السلام الهام کردیم که موسی را شیر بده و هنگامی که بر او ترسیدی، وی را به دریا بینداز. مترس و غمگین مباش که ما او را به تو باز می گردانیم و از زمره ی پیامبرانش می کنیم». کار به جایی رسید که مادر موسی علیه السلام ناچار شد او را به دریا بیندازد. خاندان فرعون موسی علیه السلام را از روی امواج نیل برگرفتند تا سرانجام دشمن آنان و مایه ی اندوه شان گردد؛ مسلماً فرعون و هامان و لشکریان شان خطاکار بودند. زن فرعون، (آسیه) هنگامی که دید آنان قصد کشتن کودک را دارند، گفت: او را نکشید، نور چشم من و تو است. شاید برای ما مفید باشد، و یا اصلاً او را پسر خود می کنیم. آنان نمی فهمیدند که دست تقدیر در پس پرده ی غیب چه بازی می کند. دل مادر موسی علیه السلام تهی از صبر و قرار شد و اگر دل او را با اعطای صبر و شکیبایی پای برجا و استوار نمی داشتیم تا از زمره ی باورمندان به وعده ی خدا باشد، نزدیک بود بر اثر ناراحتی و پریشانی راز او را آشکار سازد و فریاد بزند که ای وای فرزندم! مادر موسی علیه السلام در پرتو لطف خدا، آرامش خود را بازیافت و به خواهر موسی علیه السلام گفت: او را پی جویی و پیگیری کن. خواهر موسی علیه السلام دستور مادر را انجام و دورادور موسی علیه السلام را زیر نظر داشت و او را از گوشه ای می دید، بدون اینکه آنان بدانند. خداوند می گوید: ما دایگان را از او بازداشتیم و نگذاشتیم نوزاد پستان زنی را بمکد، پیش از آنکه مادرش را پیدا و به دایگانی موسی علیه السلام ببرند. مأموران در جست و جوی دایگان می گشتند. خواهر موسی علیه السلام خود را به آنان رساند و گفت: آیا شما را به افراد خانواده ای راهنمایی کنم که برایتان سرپرستی او را به عهده گیرند، وی را شیر دهند، پرورش کنند و خیرخواه و دلسوز او باشند؟ مأموران مادر موسی علیه السلام را به قصر فرعون بردند و نوزاد سخت پستان او را مکیدن گرفت و برق خوشحالی از چشم جستن گرفت. بدین ترتیب ما موسی علیه السلام را به مادرش باز گردانیدیم تا چشمش از دیدار او روشن شود و غم و اندوهی در دل او نماند، غمگین نگردد و بداند که وعده ی خدا راست است». 5 ـ دختر شعیب الگوی حیا. صفورا دختر شعیب پیامبر، به همراه خواهرش هر روز گوسفندان را به چرا می برد، زیرا پدرشان پیر بود. موسی علیه السلام به هنگام مهاجرت به مدینه دید که مردان بسیاری سر چاهی هستند و برای خود از چاه آب می کشند. اما دختر شعیب از شدت حیا نمی تواند در جمع آنان حاضر شود و آب مورد نیاز خود و گوسفندان را از چاه بکشد. حضرت موسی علیه السلام رفت و گوسفندان شعیب را آب داد، ظرف های آنها را پر از آب کرد و به کناری نشست. پدرش او را به دنبال حضرت موسی علیه السلام فرستاد؛ او با حجب و حیایی که داشت پیش موسی علیه السلام آمد و گفت: پدرم تو را نزد خود خوانده تا پاداش خدمتت را بدهد. هنگامی که موسی علیه السلام رو به جانب مدین (شهر شعیب) کرد، گفت: امید است که پروردگارم مرا به راستای راه راهنمایی فرماید و گرفتاری ها را از سر من دور کند. خداوند می فرماید: «و هنگامی که موسی علیه السلام به (چاه) آب مدین رسید، مردمان زیادی را دید که بر آن گرد آمده اند و چهارپایان خود را سیراب می کنند. آن طرف دو زن را دید که گوسفندان خویش را می پایند و نمی گذارند به چاه نزدیک شوند و با دیگر گوسفندان بیامیزند. گفت: شما دو نفر چه می کنید؟ چرا گوسفندان خود را دور را دور نگه داشته اید و آبشان نمی دهید؟ گفتند: پدر ما پیرمرد کهنسالی است و ما گوسفندان مان را آب نمی دهیم تا چوپانان همگی گوسفندان خود را برگردانند (و چاه آب خلوت شود). دل موسی علیه السلام به حال آنان سوخت و گوسفندانشان را سیراب کرد. سپس از فرط خستگی به زیر سایه ی درختی رفت و عرضه داشت: پروردگارا، من نیازمند هر آن هر چیزی هستم که برایم حواله و روانه فرمایی. یکی از آن دو دختر که با نهایت حیا گام بر می داشت و پیدا بود که از سخن گفتن با یک جوان بیگانه شرم دارد، به پیش آمد و گفت: پدرم از تو دعوت می کند تا به پاس اینکه لطف کرده ای و آب از چاه بیرون کشیده ای و گوسفندان ما را آب داده ای، به تو پاداش دهد. هنگامی که موسی علیه السلام پیش پدر او آمد و سرگذشت خود را برایش بازگو کرد، گفت: نترس که از مردمان ستمگر رهایی یافته ای». 6 ـ همسر زکریا الگوی زنان شایسته. همسر زکریا، خاله ی حضرت مریم، زنی صالح و خداترس بود. وی پیر و نازا بود، ولی خداوند به سبب کمالات او و دعای حضرت زکریا، یحیی را به وی عنایت فرمود. خداوند از خصلت های این خانواده چنین یاد می کند: «و همسرش را برای او اصلاح کردیم، چرا که این خانواده در نیکی ها و کارهای خیر مسابقه می دادند و در هر حال ما را می خواندند». «وَ زَکَرِیَّا إِذ نَادَی رَبَّهُ رَبِّ لاَ تَذَرنِی فَرداً وَ أَنتَ خَیرُ الوَارِثِینَ* فَاستَجَبنَا لَهُ وَ وَهَبنَا لَهُ یَحیَی وَ أَصلَحنَا لَهُ زَوجَهُ إِنَّهُم کَانُوا یُسرِعُونَ فِی الخَیرَتِ وَ یَدعُونَنَا رَغَباً وَ رَهَباً وَ کَانُوا لَنَا خَشِعِینَ» (انبیاء:89 ـ90) «و زکریا را یاد کن، بدان گاه که پروردگار خود را به فریاد خواند و گفت: پروردگارا، مرا تنها مگذار و فرزندی به من عطا کن که در زندگی یار و یاور من و پس از مرگ برنامه ی تبلیغ را پیگیری کند؛ البته اگر هم فرزندی وارث من نشد باکی نیست، چرا که تو بهترین وارثانی و باقی و پاینده پس از فنای مردمانی. ما دعای او را اجابت کردیم و با وجود سالخوردگی، فرزندی به نام یحیی به او بخشیدیم و برای حصول این مقصود، همسر نازای او را برایش بایسته و درخور زاد و ولد کردیم؛ چرا که آنان در انجام کارهای نیک بر یکدیگر سبقت می گرفتند. و مشتاقانه و بیمناکانه، ما را به فریاد می خواندند و همواره خاشع و خاضع ما بودند». نمونه ها و الگوهای فراوانی است که ذکر همه آنها از حوصله ی این رساله خارج است. زن بسا نخل بود در باغ و بستان جهل * مرد او اندر مَثَل باشد چو شخص باغبان باغبان باید که دیوار کشد بر دور باغ * تا گلش ایمن شود از دست برد این و آن مرد هم باید بپوشاند به زن زیب حجاب * گر همی خواهد گلش همواره در امن و امان ورنه باید او ببیند به چشم خویشتن * غنچه ی ناموس خود را در کف بیگانگان.
|
|