*
با عرض پوزش از محضر شما دوستان در مورد تاخیر پاسخ سوالتان. از آنجا که سوال شما در مورد مکتب کلامی معتزله و اشاعره نیاز به تحقیق بیشتر داشت، از این رو اندکی در دادن پاسخ سوال شما فاصله افتاد لذا از این بابت پوزش میطلبیم. اما بهتر است قبل از دادن جواب شما در مورد عقیده کلامی معتزله و اشاعره، قدری به تاریخچه ی آن نظر بیافکنیم.
تاريخچه قدريه
يكي از كهن ترين فرقه هاي كلامي، فرقه ي قدريه است. محور بحث نزد اين فرقه، افعال اختياري انسان، خصوصا كارهاي نارواي اوست. آنان فكر ميكردند كه اعتقاد به قدر پيشين الهي در افعال اختياري انسان، با مختار و مريد بودن او در انجام كارها سازگار نيست. در اينصورت تكليف و مجازات افراد خطا كار ناعادلانه خواهد بود. از طرف ديگر، هرگاه انسان متعلق به قضا و قدر الهي باشد، كارهاي نارواي او به خدا نسبت داده خواهد شد و اين امر با تنزه و پيراستگي خداوند از قبائح و ناروايي ها منافات دارد. از آنچه گفته شد سه نكته به دست ميآيد الف: محور بحث آنان، افعال اختياري انسان، و قدر پيشين الهي است. ب: به عقيده ي آنان، افعال اختياري انسان از دايره ي قدر پيشين الهي بيرون است. لذا قدريه به معني نافيان قدر در كارهاي اختياري بشر است. ج: انگيزه ي آنان از ابراز اين عقيده، دفاع از اختيار و عدل الهي است. در پيدايش و ظهور اين مكتب كلامي اطلاعات دقيق و روشني در دست نيست. ولي قدر مسلم اين است كه در نيمه ي دوم قرن نخست هجري اين فرقه فعاليت داشته است. يكي از پيشتازان اين عقيده «مَعْبَد جُهَني» است. وي ابتدا معلم مخصوص فرزند عبدالملك بن مروان و سپس سفير ايشان در روم بود. اما به جرم فساد درعقيده به سال 80 هجري به دستور خليفه به دار آويخته شد. مخالفان نظام اموي، او را قهرمان خرد گرا و آزاديخواه لقب داده و او را ستودند. از ديگر رهبران و مروّجان انديشه ي قدري، غَيَلان دمشقي است. وي از قبطيان مصر و ساكن شام بود. هنگامي كه معبد از شام ديدار كرد وي را ديد و اين عقيده را از او فرا گرفت. غيلان دمشقي چند اصل بر اصل معبد جهني افزود: الف: ايمان در همه ي افراد يكي بوده و زيادت و كمي ندارد. ب: خداوند داراي صفات نيست. ج: قرآن مخلوق است. عمر بن عبدالعزيزخليفه عادل، نخستين متكلم اهل سنت، به روش حكيمانه وي را از اشتباه خود آگاه كرده و با مناظره و مباحثه، وي را مغلوب ساخت. سپس هشام بن عبدالملك در آغاز به تاسي از عمر بن عبدالعزيز با غيلان از درِ بحث و مناظره درآمد. اما چون يك شخصيت علمي نبود از دانشمنداني چون اوزاعي و امثال وي دعوت كرد كه با غيلان به بحث و مناظره بنشينند. اما در پايان، چون حكمت و بصيرت عمر بن عبدالعزيز را نداشت پس از شكست و محكوم شدن غيلان، دستور قتل وي را صادر كرد و ناخواسته يك قهرمان نستوه و مجاهد خرد گرا از وي ساخت. اعدام غيلان وي را در نظر مردم مظلوم نشان داد و عقائدش را قدسيت بخشيد. به گفته ي قاضي عبدالجبار معتزلي، غيلان به اصول خمسه معتزله معتقد بوده است. اما مستشرق معروف «سيل» معتقد است كه غيلان در زمينه ي نفي صفات و مخلوق بودن قرآن و اينكه انسانها آفريننده ي كارهاي خويش ميباشند، از تعاليم مسيحيت و كتابهاي يوحنّاي دمشقي به ويژه از كتاب معروف وي « ينبوع الحكمة» گرفته است. قدريه، چون با بني اميه روشي سازش ناپذير و خصمانه داشت، چندان دوام نياورد ولي نظريه ي آنان درباره ي قدر مورد قبول معتزله قرار گرفت و ادامه يافت.
تاريخچه ي معتزله
سال 105 هجري، روزي در مسجد بصره در آن لحظه كه شيخ حسن بصري در پاي ستوني و در ميان حلقه ي وسيع شاگردانش نشسته بود و با شور و حرارت آيات و احاديث و براهين عقلي را بيان مينمود، ناگاه مرد ناشناسي وارد مسجد شد و خطاب به شيخ بصري گفت: اي امام دين! در زمان ما گروهي پيدا شده اند كه مرتكب گناه كبيره را كافر ميشمارند و گروهي ديگر نيز ميگويند: كساني كه ايمان دارند ارتكاب گناهان كبيره زياني به آنها نميرساند، همانگونه كه عبادت براي كافر بي ايمان سودي ندارد، نظر شما در اينباره چيست؟ البته شيخ بصري مدتها قبل با دلائل يقين بخش، اين دو عقيده را رد كرده و عقيده ي اهل سنت و الجماعت را درباره ي ايمان و اجزاي آن تبيين نموده بود، اما به منظور استفاده از كلمات و جملات ساده و آسان جهت فهم بيشتر اين مرد ناشناس، سر به جيب تفكر برده و لحظه اي سكوت اختيار كرد. در آن لحظه، شاگرد بيست و پنچ ساله اش به نام «واصل بن عطا» از وسط حلقه بلند شده و گفت: به اعتقاد من، مرتكب گناه كبيره نه مؤمن است و نه كافر، زيرا عنوان مؤمن بودن براي مدح است و مرتكب كبيره شايسته ي مدح نيست و كافر هم نيست چون شهادتين را بر زبان آورده و عبادتهايي را هم انجام داده است. چنين كسي هرگاه بدون توبه بميرد تا ابد در دوزخ باقي ميماند اما با اين تخفيف كه مانند كفار به درك اسفل برده نميشود. شيخ بصري براي اينكه مرد ناشناس گمان نبرد كه جواب اين شاگرد مورد قبول و تاييد وي است و نيز شاگردانش گمان نبردند كه استاد از موضع قبلي خود عدول كرده است، با صدايي رسا گفت: «اعتزل عنا واصل» يعني واصل بسبب اظهار اين عقيده، از جامعه ي بزرگ اهل سنت و جماعت جدا شد و راه ديگري را در پيش گرفت. واصل نيز اين حرف استاد خود را به منزله ي اعلان جنگ با وي تلقي كرده و حلقه را ترك نمود و پاي يكي ديگر از ستونهاي مسجد نشست و عقائد خود را به جمعي كه دور او حلقه كرده بودند تعليم داد. از اين تاريخ به بعد، مكتب پر سر و صداي معتزله تأسيس شد و در صحنه ها حاضر و پيكار خود را عليه عقائد اهل سنت و الجماعت آغاز نمود.
روش فكري معتزله
روش فكري معتزله در بحث هاي كلامي و نيز تفسير آيات قرآن عقلاني است. يعني هرگاه نتايج استدلال هاي عقلي آنان با ظواهر ديني مخالفت داشته باشد، دست به تأويل ظواهر زده و بدين وسيله ميان عقل و دين هماهنگي ايجاد ميكردند. كسب مقداري از موفقيت، اكثر افراد اين مكتب را دچار غرور و خود محوري و پيش داوري هاي عجولانه نموده كه در چندين مورد درباره ي خدا و پيامبر، قرآن و سنت و اصحاب و مهاجر و اولياء الله و اعمال بندگان دچار اشتباهات بزرگ و انحراف فكر و انديشه شده اند از جمله: الف: صفتهاي متعدد را از خدا نفي ميكنند و پاداش نيكوكاران و مجازات گناهكاران و آفرينش اصلح و بهترين امور را بر خدا واجب ميدانند. ب: شفاعت پيامبر صلي الله عليه و سلم را جهت عفو مجرمين بطور كلي انكار ميكنند. ج: اعجار قرآن را نه در فرازهايي از بلاغت و بيمانندي بلكه تنها در خبر دادن از امور غيبي و همچنين به شيوه ي صرفه، قرار داده اند و معتقدند قرآن از حيث فصاحت و بلاغت در چندان اوج فرازي نيست كه دست مردم به آن پايه نرسد، بلكه اعجاز قرآن در اين است كه با وجود اينكه همتا آوردن به آن كار آساني است اما خدواند، تمام مردم را از انجام دادن آن عاجز و ناتوان ساخته است و اين حالت را اعجار صرفه مينامند. د: اصحاب مهاجر را حتي آنان را كه در قبول اسلام پيشقدم بوده اند، به طور عموم عادل نميشمارند و آن دو دسته از اصحاب را كه در جنگ جمل شركت داشته اند اعم از مهاجر و انصار، يك دسته از آنان را كه معلوم نميكنند، غير عادل دانسته و شهادتشان را قبول ندارند. هـ :كرامات اولياء را بطور كلي انكار ميكنند. و: بندگان را خالق و آفريدگار اعمال و كارهاي خود ميدانند. ز: در آخرت نيز رويت خدا را انكار ميكنند. ح: تنها افراد گروه خود را سخنگوي اسلام ميدانند و نه تنها كار تبيين و تبليغ، بلكه امر به معروف و نهي از منكر را تنها حق مسلم خويش به شمار مياورند. ط: در حالي كه پيروان مكتب اهل سنت را افراد متحجر، قشري، پيرو اسلام روايتي محض بشمار مياورند، خود را افراد خرد گرا، حق بين، اهل منطق ژرف انديش و پيرو اسلام روايتي و درايتي ميدانند. ي: با اينكه اعتقادات پنجگانه ي خاص آنها، التقاطي است از افكار فلاسفه هند و يونان و معتقدات قدريه و وعيديه و مرجئه و جهميه و غيلانيه، با اينحال از فرط خود بيني و خود محوري گمان ميكنند كه آن اعتقادات، تا آن اندازه از مسائل منصوص و قطعي دين اسلام بشمار ميايند كه در صورت بي اثر بودن برهان قاطع، ميتوان آنها را با ضربه شمشير در قلب مردم جاي داد و با زور و شكنجه، ديگران را به داشتن همان اعتقاد ناچار ساخت.
اصول پنجگانه معتزله
اصول پنجگانه ذيل، عقائد مشترك تمام معتزله ها است به گونه اي كه تمام دسته ها و انشعابات بزرگ و كوچك معتزله به اين پنج اصل معتقدند و غير معتزلي ها نيز هيچكدام از آن اصول ـ با تعبير و پيامدي كه معتزلي ها نشان داده اند ـ اعتقاد ندارند. اين اصول كه زير بناي مكتب اعتزال بشمار ميرود عبارتند از: 1ـ توحيد 2ـ عدل 3ـ وعد و وعيد 4ـ منزله بين منزلتين 5ـ امر به معروف و نهي از منكر.
توضيحات
معتزله گمان كرده اند كه وجود صفات و اثبات آن براي خداوند منافي با توحيد و يگانگي الهي است. زيرا اگر صفات، حادث باشند در اين صورت خداوند محل حوادث خواهد بود و اين اثبات نقصان براي خداوند است. به ناچار بايد صفات قديم باشند كه در اين صورت تعدد قدماء لازم ميگردد. بنابراين بهترين كار، نفي صفات الهي است كه حقيقت توحيد نيز همين عقيده ميباشد. به گمان آنها، موحد حقيقي و يكتا پرست واقعي تنها خودشان هستند ولاغير. عدل يعني خداوند قطعا نسبت به هيچ كس ظلم و ستم روا نميدارد و هرگز خلاف بداهت عقل حكم نميكند بنابراين خدا خالق افعال و كارهاي بندگانش نيست بلكه بندگان خود خالق و آفريدگار افعال خويش هستند وچنين نميبود. بندگان به سبب اعمال بد خويش مجازات نميشوند. بنابراين دو اصل توحيد و عدل، آنان خودشان را (اصحاب العدل و التوحيد) معرفي مينمايند. وعد و وعيد خداوند محال است كه تحقق نيابد و خدا هرگز مرتكب گناهان كبيره را بدون توبه از عذاب معاف نخوهد كرد. همچنين افراد مؤمن، متقي و بي گناه را مورد قهر و عذاب قرار نخواهد داد. منزله بين منزلتين، اين اصل اولين نظريه ي جديدي بود كه معتزله آن را مطرح كردند و به واسطه ي آن منزله ناميده شدند. بنابراين برخي معتقدند يگانه معرف و مشخص مكتب اعتزال همين نظريه است و هر كسي هم كه در اثبات منزله بين منزلتين با معتزله موافق باشد، معتزلي خواهد بود. هر چند در برخي از مسائل با آرامي مذاهب ديگر موافق باشد. منزله بين منزلتين به اين معني است كه در بين كفر و ايمان واسطه اي وجود دارد و كسي كه شهادتين را بر زبان جاري كرده و مرتكب گناه كبيره اي گردد و از آن توبه نكند، چنين كسي نه اهل ايمان است تا به بهشت برود و نه كافر است تا به جهنمي برود كه كافران ميروند اين شخص، در جايگاهي بين ايمان و كفر قرار گرفته است. اين نيز به خاطر اصلي است كه در مورد ايمان به آن قائل هستند. معتزله ايمان را به (اقرار باللسان، تصديق بالقلب و عمل بالاركان) تعريف كرده اند. يعني ايمان مجموع اين سه چيز يعني اقرار با زبان، تصديق با قلب، عمل با جوارح است. بنابراين نزد اين گروه عمل با جوارح و اعضا داخل ايمان شده و هرگاه كسي عمل و يا اعمالي را ترك كند يا مرتكب عمل نا مشروعي گردد، از ايمان آن كاسته شده و در نهايت ايمان از وي سلب ميگردد ولي به خاطر عدم جاري شدن الفاظ كفر بر زبان، وي كافر نبوده و در منزله اي بين ايمان و كفر قرار ميگيرد. در اين كه امر به معروف و نهي از منكر از ضروريات دين است اختلافي نيست. اختلاف درباره ي نحوه ي وجوب و شرايط آن است. معتزله وجوب امر به معروف و نهي از منكر را كفائي دانسته و مشروط به شرايطي ميدانند و شديد ترين مرتبه ي آن را از شؤون حكومت و وظايف رهبري اسلامي ميدانند.
اشعريه
مؤسس و بنيان گذار اين مكتب كلامي، ابوالحسن علي بن اسمائيل اشعري است. وي در سال 260 هجري در بصره به دنيا آمد و به سال 324 يا 330 هجري در بغداد در گذشت. او در جواني به مكتب اعتزال گرايش پيدا كرد و تا چهل سالگي آنرا پيمود. از مطالعه ي آثار او به دست ميآيد كه وي متفكري خوش استعداد و صاحب قريحه و محققي پر تلاش بوده و از نبوغ نيز بهره مند بوده است. او در جهت رفع تضاد بين عقل گرايي معتزله و ظاهر گرايي مشبه و مجسمه كوشش بسياري كرد. علت كناره گيري شيخ اشعري از مكتب اعتزال را ميتوان اينگونه بيان كرد 1ـ وي عقائد و آراء معتزله را درباره ي مسائل مختلف به ويژه درباره ي توحيد و عدل نادرست ميدانست. دلائل وي بر نادرستي عقائد معتزله، از مناظره ي وي با استادش ابوعلي جبائي در مسئله ي اصلح مشهود است. 2ـ او در صدد ارائه ي طرحي براي اصلاح عقائد دين از لغزش هايي كه بر پايه ي عقل گرايي معتزله و ظاهر گرايي مشبهه و مجسمه احساس ميكرده بود و به تعديل آن مبادرت ورزيد. شايد به همين آرمان اصلاح طلبي بوده است كه وي درباره ي مذاهب فقهي اهل سنت، موضع بي طرفي را اتخاذ كرده است. چنانكه برخي وي را شافعي و برخي مالكي يا حنبلي دانستند.
نو آوريهاي اشعري
الف: در اين كه خداوند به صفاتي چون علم ـ قدرت ـ حيات ـ اراده و نظاير آن متصف ميگردد هيچ گونه اختلافي ميان متكلمان نيست. اما اكثريت معتزله صفات ازلي خداوند را عين ذات او ميدانند و برخي از اهل حديث به زيادت و مغايرت آنها با ذات معتقد هستند. شيخ اشعري معتقد بود كه صفات ازلي، نه عين ذاتند و نه غير ذات. بدين ترتيب اشعري راهي وسط را ميان مثبتان و نافيان صفات بر گزيد بدون آن كه اشكال تعدد قدماء متوجه وي گردد. ب: معتزله در مورد صفاتي مانند يد ـ وجه ـ مجيئي ـ استواء بر عرش و امثال آنان كه از آنها به آيات متشابه ياد ميشود قائل به روش تأويل هستند. از طرفي ديگر، ظاهر گرايان به مفاد ظاهري آن تمسّك كرده اند. اما اشعري راهي ميان اين دو را بر گزيد. يعني از طرفي تأويل معتزله را نپذيرفت و گفت: خداوند واقعا صفات مزبور را دارا است ولي بحث درباره ي چگونگي آنها روا نيست. ولي از طرفي نظريه ي ظاهر گرايان را رد كرد و معتقد بود كه خداوند با اين كه متصف به يد ـ وجه ـ استواء ... است، اما هيچگونه شباهتي به يد و وجه و استوائي كه ما در اذهان خود ساخت و پرداخته ايم ندارد. از اين نظريه ي ( ايمان داشتن بدون پرسش از چگونگي آن) به عنوان اصل معروف اشعري درباره ي صفات خداوند ياد ميشود. ج: مشبه و مجسمه و برخي از حنابله بر قديم بودن كلام الهي (قرآن) اقرار ميورزيدند. در برابر آنان معتزله قائل به حدوث قرآن بودند. اما اشعري اين نزاع كلامي را فيصله داد و گفت: آنچه قديم است كلام نفسي خداوند است كه حقيقت كلام است و آنچه كه حادث است كلام لفظي است كه كلامي حقيقي نيست بلكه وسيله ي اظهار و ابراز آن است. د: معتزله به انگيزه ي دفاع از عدل و حكمت الهي، انديشه ي قدريگري را برگزيده و افعال اختياري انسان را از قلمرو اراده و قدر الهي بيرون دانسته، انسان را خالق افعال خويش ميشناختند. در برابر آنان ظاهر گرايان به انگيزه ي دفاع از عموميت اراده و قدر الهي و نيز اصل توحيد در خالقيت، هرگونه خالقيت و كسب را از انسان نفي كرده و افعال او را اعم از طاعات و معاصي مخلوق خدا ميدانستند. شيخ اشعري آنگاه كه انصراف خود را از مكتب اعتزال اعلان نمود و حمايت خود را از عقيده ي خلق اعمال ابراز كرد و در رساله هايي كه عقائد خود را در آن نگاشت بر اين عقيده تصريح كرده و گفت: ان اعمال العباد مخلوقة لله مقدورة. يعني افعال و اعمال بندگان مخلوق و مقدور خداوند است. ولي براي توجيه اصل اختيار و رهايي از پيامدهاي نادرست انديشه ي جبر، نظريه ي كسب را مطرح كرد.
ماتريدي
مؤسس و بنيانگذار اين مكتب، محمد بن محمد بن محمود ماتريدي سمرقندي از نواده ي ابو ايوب انصاري ـ صحابي معروف و ميزبان پيامبر اكرم صلي الله عليه و سلم در سفر هجرت ـ ملقب به فقيه، علم الهدي و امام المتكلمين است. از تاريخ ولادت وي اطلاع دقيقي در دست نيست اما اصحاب تراجم وفات ايشان را به سال 333 هجري دانسته اند. ماتريدي در جوّ آرام علمي و محيط فرهنگي سرزمين مادري خود تربيت يافت زيرا نشو و نموي وي مصادف بود با حكومت سامانيان كه عملا از تاريخ 261 تا 389 هجري بر تمامي سرزمين ايران فرمانروايي كرده و به حفظ و اشاعه ي ادب و علوم و فنون همّت گماشتند. انگيزه ي ظهور و پيدايش مكتب كلامي ماتريدي را در يك جمله ميتوان اينگونه بيان كرد: ابو منصور ماتريدي به همان انگيزه اي ظهور كرد كه ابوالحسن اشعري در نظر داشت و آن ابداع روشي بود كه حدّ وسط عقل گرايي افراطي معتزله و ظاهر گرايي تفريط آميز مشبهه و مجسمه و بعضي از حنابله باشد اما از نظر روش اثبات مسائل كلامي ماتريدي با اشعري، محققان نظرات متفاوتي را اظهار داشته اند. اما گذشته از اختلاف اقوال و نظرات محققين در رابطه با اتفاق يا اختلاف انگيزه يا منهج كلامي ماتريدي و اشعري، صحيح ترين سخن در اينباره آن است كه بگوييم: ماتريدي و اشعري انگيزه ي واحدي داشتند، ولي روش آنان كاملا يكسان نبود. بلكه عقل گرايي در مكتب ماتريدي به ظاهر گرايي غالب است. از اين رو روش وي به روش معتزله نزديكتر است. با اين حال در بسياري از مسائل كلامي نظر ماتريدي و اشعري هماهنگ است هر چند در تفسير و تبيين آنها كاملا هم رأي نيستند. در يك جمله بندي كلي بايد بگوييم كه ماتريدي و اشعري در تمامي اصول اعتقادي و مباني كلي عقيدتي با هم متحد بوده و تنها در اندكي از جزئيات اعتقاد با هم اختلاف نظر دارند. لذا اين دو مكتب كاملا مقابل مكتب اعتزال قرار گرفته و در مقام تغليب، از اين دو مكتب با عنوان «اشاعره» ياد ميشود. اما هرگاه قصد تبيين نظريه اي خاص يكي از اين دو مطرح باشد، با نام ماتريدي يا اشعري عنوان ميشود. لازم به ذكر است كه تمامي پيروان مذهب حنفي، مكتب كلامي ماتريدي را پذيرفته و سه مذهب ديگر (شافعي مالكي حنبلي) مكتب كلامي اشعري را اختيار كرده اند.
در مورد سوالات بعدی شما دوستان، آنچه که ما از آن برداشت کردیم این است که اگر پدر و مادر کسی فوت شده باشد و اگر قرار باشد فدیه ی تمامی نمازهای فوت شده ی وی داده شود، چگونه میتوان آمار نمازهای فوت شده ی وی را بدست آورد. پاسخ آن این است که وظیفه ی هر شخص است که نسبت به کوتاهی های خود نسبت به حقوق خداوند و یا حقوق مردم هوشیار باشد و همیشه و در همه حال آنرا به خاطر سپرده و حتی در حال مرگ یا مریض باشد حتما آنرا به فرزندان خود وصیت نماید. این وظیفه ی هر شخص مومن متدین است. اما دانستن نمازهای فوت شده ی هر شخص برای خود آن فرد کاملا مشخص و معین بوده و نیازی به توضیح ندارد.